
از وقتی بچه بودم حرف مامان بابام خیلی برام سند و مدرک بود مخصوصا بابام طرز فکرش رو در همه موارد و حتی سیاست میبلعیدم...وبه شدت قبول داشتم وبرای تایید شدن از طرف پدرم لکه* می دوییدم.
همیشه با خودم می گفتم بهترین دختر اونیه که بابام میگه.در این حین خواهرم در موارد زیادی با نظر پدرم مخالف بود و در خانه علیه پدرم قیام و اغتشاش میکرد.اما من همیشه همان خوب موذی ای بودم که روان خواهرم را پریش می کردم انقدر که میگفت:《چرا هیچی نمیگی،چه جوری تحمّل میکنی؟خیلی سیّاسی می دونستی!!》و در جوابش لبخند نجیبانه ای می زدم??
گذشت وگذشت و من به زمان کنکورم رسیدم از مهمترین دره های خودشناسی.?️

و با بستن کمربند انتحاری جوگیری شروع کردم،روز و شبم رو به هم می دوختم و زیاد تلاش می کردم،اما از اسفندماه دیگه_بُریدَم_و پس از آن سیل مخرب سرزنش های او شروع شد و من که حرف هاش رو خیلی قبول داشتم و به نوعی به دست بابا برای ورود به شخصیتم و دست بردن در تنظیماتش کلید دادم(تاثیرگذاری مستقیمی روی حالم داشت)اونم استفاده اش رو میبرد،تقصیر خودم بود!! خودم براش کلید زاپاس زدم و بهش دادم!!??

دانسته ندانسته از تاثیر مستقیمش منو لحظه ای به حال خودم نگذاشت از طرفی برای موقعیت از دست رفته حسرت میخورد از طرف دیگه سرزنش می کرد.
انقدری که روی پاهای خودم نتونم بایستم،اعتماد به نفسم ضعیف شده بودو باورم شده بود که به شدت تنبلم و این که بی مسئولیتم و این ها رو مثل ذکر روزانه با تسبیح میفرستادم??

و احتمالا در موقعی که کلید داشته درون من به رغم نسخه ی خارجی و حقیقی پدرم یه نسخه ی مجازی از خودش رو نصب کرده بود که در مواقعی که حضور نداره ان نسخه جاش را پر کنه و به موقع سرزنش کنه نه با حرف فقط با یک نیم نگاه ۲ الی ۴ تا نچ و همزمان تکان دادن سر به چپ و راست.
بحث شدت سرزنش نیست بحث اینِ که وقتی کسی عقایدش خیلی برات باارزشه و بُت ات محسوب میشه اگه قبولت نداشته باشه از لبه سقوط می کنی،حتی اگه برخورد کوچیکی باشه.
پی_نوشت:من عاشق پدرم هستم و رابطه مون هم خیلی خوبه اما یاد گرفتم به عزیزترین کس و اعضای خانواده ات و هر کسی هم که بتش می کنی نباید کلید زاپاس بدی یه بار دیگه این عبارت رو تعبیر می کنم:یعنی اجازه نّمی دم به کسی که در من ناخواسته احساس گناه ایجاد کنه و من رو به سرزنش خودم وادار کنه تائیدش من رو به عرش ببره و رد کردن و سرزنشش به فرش برسونه.
*نکته*ناگفته نماند که هر پدر مادری حتی آن هایی که زندگی آنچنانی نداشتند،تجاربی دارند که قطعا متناسب با نیاز فرزندانشون هست،تجارب پدر مادراتون رو قورت بدید(اشتباهاتشون رو تکرار نکنیم).
*لکه دویدن:حالتی بین راه رفتن و دویدن