ویرگول
ورودثبت نام
سعید پیل تن
سعید پیل تن
سعید پیل تن
سعید پیل تن
خواندن ۳ دقیقه·۱۴ روز پیش

خاطره پراید ۱۳۱ سال ۹۸

سال ۹۸ با پراید ۱۳۱ ک ثبت نامی گرفته بودم با این ک گواهینامه داشتم رانندگی بلد نبودم از بجنورد تا روستا حدود ۱۰۰ کیلومتر بود رو داداشم برام اورد ولی من کارم تهران بود ۱۰۰۰ کیلو متر را طی میکردم راننده هم پیدا نکردم مجبور شدم خودم برانم ک پشت ی فامیلی ک ونم پراید داشت بیام تهران ون داشت با سرعت بالای ۱۲۰ تا ۱۳۰ میرفت ن میتونستم وایستم سرویس بهداشتی برم یا ی چیزی بگیرم بخورم هر چی میرفت منم باید میرفتم جایی ک وامیستاد وایستم فرمون محکم بغل میکردم ک ی وقتی گمش نکنم اگ پلاک ماشینش نمیدیدم استرس میگرفتم 😀ماشین خشک بود هر چی گاز میدادم میرفت ولی خدای نکرده جلوم ی اتفاق کوچکی می افتاد کنترلش با خدا بود شاید ب جای ترمز گاز میدادم😀اگ از راننده جا میموندم دیگ راهم گم میکردم با هر چی گاز میداد بهش نمیرسیدم رانندگیش حرفه بود ی جورای هم رانندگیش ب رخم میکشید ک نمیتونی بهم برسی😀 یا ماشین من خوب میره اعتماد ب نفسم بالا میرفت تو جاده ن ترمز میزدی ن کلاج میگرفتی رو ب جلو میرفتم ک بالاخره ب تهران رسیدم اول تهران ک رسیدم ترافیک شروع شد تازه فهمیدم ک رانندگی ونجورا هم اسون نیست😐ترمز میگرفتم میخواستم حرکت کنم ماشین خاموش میکردم پشتم هم بوق میزدم استرس میگرفتم بدتر میشد رانندگیم 😔راننده ی هم ک باهاش بودم دیگ لایی کشید و الفرار من موندم و ترافیک اتوبان امام علی 😂 رو جدولمیرفتم اینه ون میزدم ب ماشین جلوی میمالیدم خروجی ها رو رد میکردم 😂 از لوکیشن سر در نمیاوردم باطری موبایل تمام شده اگ ی جا میخواستم وایستم پارک کنم اولا پارک کردن بلد نبودم اگ پارک میکردم نمیتونستم از پارک بیام بیرون 😂 فندکی شارژر نداشتم با یک بدبختی از یک روز نامه فروشه خریدم زنگ ب دوستم ک باهاش اومده بودم گفتش هنوز نرسیدی گفتم هنوز تو راهم خندید گفت هنوز مونده تا راننده بشی😂

تایمی ک ۲۰ دیقه بود رو من ۲ تا ۲/۳۰ ساعت رسیدم😀

ولی من راننده شدم خدا رو شکر تا حالا ک ۹۸ تا حالا رانندگی میکنم تصادف شدیدی نداشتم از بیمه ام استفاده کنم ان شا الله همین جوری پیش بره ک از بیمه ماشین استفاده نکنم 😊

خاطره دوم ک ب قم سفر کردم سال ۱۴۰۱ بود ک عید چند روز قرار شد برم قم با همون پراید ۱۳۱ ک داشتم ساعت ۴ صبح حرکت کردم سمت قم تقریبا ساعت ۷ بود رسیدم قم و زیارت حضرت معصومه رفتم و مسجد جمکران و کوه خضر رفتم جایی دیدنی زیاد نبود گفتم نزدیک اصفهانم دیگ تصمیم گرفتم بدون استراحت رفتم سمت اصفهان با خستگی ک داشتم پشت فرمون بودم جاده کویری و گرم بود ی لحظه پشیمون شدم ک چرا امدم جای خشک و کویری اومدم چون منطقه ک زندگی میکنیم (بجنورد)ایام فروردین سر سبز با حال هست فکر کردم اصفهان هم همچنین چیزی هست چون برای اولین بار بود ک میرفتم جاده رو ک بلد نبودم جای برای استراحت هم نمیدونستم انقدم گرم بود دوست داشتم از نصف جاده پشیمون شم برگردم ولی نزدیکای ۲ یا ۳ بود رسیدم ک از چند نفر پرسیدم ک جایی دیدنی اصفهان معرفی کرد رفتم کاخ هشت بهشت عمارت عالی پور و کاخ چهل ستون و ۳۳ پل ک دیدم نظرم عوض شد دوست نداشتم دیگ برگردم خیلی شهر قشنگی بود رفتم ی رستوران غذا خوردم ک عالی بود ک شب شد دنبال سوییت میگشتم ک یکی پرسیدم ک ی هتل هستش ک قیمتش مناسبه اسمش مهمانپذر بید اصفهان همچین چیزی بود رفتم فقط دراز کشیدم انقد خسته بودم ۷ صبح بیدار شدم دوباره رفتم ک شهر ببینم رفتم مستقیم سمت بازار قیصریه بازار حکیم تنهای میچرخیدم ک وقت برگشتن بود ک نزدیکای ظهر بود ک حرکت کردم سمت تهران ک شب ک برگشتم تهران

خاطرهنکنکنمولرداشتم اینجوری شد ک رانندگی یاد گرفتم 😊

گواهینامه رانندگیسال 98دنده عقب با اتو ابزار
۵
۰
سعید پیل تن
سعید پیل تن
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید