با استرس به نامهی بانک نگاه میکند. هر چقدر که فکر میکند چیزی از وام ۱۲۰ میلیون تومانی به یادش نمیآید. بیشتر فکر میکند و بار دیگر نامه ها را با نگاهش کاوش میکند. به یاد میآورد که برای وام یکی از آشناها با همین نام ضامن شده بود. اما تا جایی که به خاطر میآورد مبلغ وام چیزی بیشتر از ۵۰ میلیون تومان نبود.
تمام اسنادی را که امضا کرده بود مو به مو خوانده بود و مطمئن بود که مبلغ همه ۵۰ میلیون تومان است. سرش از شدت اضطراب تیر میکشد. درماندگی وجودش را فرا گرفته و حالش خوش نیست. با پسرش تماس میگیرد. تنها کاری که در این وضعیت آشوبزده به ذهنش میرسد همین است. پسر سعی میکند مادر نگران خود را آرام کند و به او قول میدهد که پیگیر ماجرا شود.
ادامه در وب سایت وکیل بانکی