جنگ قادسیه
با حمله اعراب به ایران و حملات پی در پی اعراب مسلمان و ضعف دربار ساسانی خبر جدیدی به دربار ساسانی رسید.
قاصد:درود فراوان به شاهنشاه یزدگرد سوم .شاهنشاها لشکر بیست و چهار هزار نفره ای از اعراب به فرمان خلیفه برای تسخیر ایران شهر، از مدینه حرکت کرده در مسیر یک لشکر ۶ هزار نفره از سوریه به آنان ملحق شده و بزودی وارد خاک کشور میشود.
شاه:سریعا فرماندهان نظامی را احضار کنید.
شاه:چه اطلاعاتی از ارتش دشمن بدست آمده
فرمانده کل ارتش:لشکر ۳۰ هزار نفره ای به فرماندهی شخصی به نام ابو عبید ثقفی به طرف مرز های کشور نزدیک میشود.
شاه:سریعا ارتش را برای مقابله آماده کنید.
فرمانده:اما سرورم ارتش ما بدلیل جنگ های قبلی هنوز آمادگی و تسحیلات،آذوقه کافی برای جنگ را ندارد
شاه:در حال حاضر چقد نیروی آماده اعضام در ارتش وجود دارد .
فرمانده:پنج هزار سواره نظام،چهارده هزار پیاده نظام و هزار فیل سوار جمعا بیست هزار نفر.
شاه :فردا عازم جنگ شوید به امید پروردگار در جنگی نا برابر پیروز میشویم.
فرمانده:ولی دشمن ده هزار تن بیش از ارتش ما دارد همینطور ارتشی آماده و مجهز است ما ۲۰ هزار سرباز خسته داریم سرورم اندکی صبر کنید تا مجهز شویم .
شاه:صبر تا کی دشمن به سرعت به پایتخت میرسد . فرمانده کل یکی از فرماندهان توانایت را برگزین و به فرماندهی ارتش منصوب کن خودت هم باقی ارتش را محیا و به او بپیوند
فرماندهان:پادشاهمان سر زنده باد
فرادای آن روز رستم فرخ زاد را به فرماندهی ارتش بر گزید و ارتش رهسپار جنگی نابرابرانه و دفاعی جانانه برای میهن شد.
اگر داستان مورد پسندتون بود حتما در نظرات بگین تا ادامشو بنویسم بدرود.