ویرگول
ورودثبت نام
مارلیک
مارلیک
خواندن ۷ دقیقه·۷ ماه پیش

انقلاب ایران و سقوط شاه

دلایل سقوط حکومت پهلوی

خروج شاه از کشور
خروج شاه از کشور

تاریخ یک انقلاب را نمی توان در یک مقاله یا رشتو به رشته نگارش درآورد، ولی در این یادداشت سعی می کنم ؛ به صورت خلاصه بنویسم که چرا نظام پادشاهی در ایران سقوط کرد و بنا به چه دلایلی، انقلاب بهمن ۵۷ به پیروزی رسید! در این متن اسناد سخن می گویند من فقط سعی می کنم که با ارائه ی اسناد یک تحلیل جامعه شناختی از تاریخ حکومت پهلوی ارائه دهم!

دوران گذر از فئودالیسم به سرمایه داری، ویژگی های خاصی را از لحاظ سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و... ایجاد می کند که شاید در ظاهر همه چیز تغییر کرده و زندگی فردی و اجتماعی ایرانیان بعد از انقلاب سفید، متحول شده و  در ظاهر پیشرفت کرده بود! اما نکته ای که در پشت این ظاهر سازی، ناگفته مانده، آثار آن دوران حتی بعد از انقلاب بهمن 57 هم باقی مانده بود!

وضعیت جامعه ایران در سال 1320 و فرار رضا شاه.

۶۰ درصد ایرانیان فاقد زمین بودند.

۷ درصد بیش از ۳ هکتار زمین داشتند.

۱۰ درصد، ۱ تا ۳ هکتار زمین داشتند.

۲۳ درصد کمتر از ۱ هکتار زمین داشتند.

رضا شاه به تنهایی یک میلیون هکتار زمین داشت که به فرزندانش به ارث رسید!

به تصویر روزنامه ی واشینگتن پست نگاه کنید این مقاله توسط دانیل دلوس برنده ی جایزه ی پولیتزر، بیش از ۸۰ سال پیش نوشته شده است! برای اطلاعات بیشتر در این زمینه به لینک زیر مراجعه کنید: رضا شاه ثروتمند ترین پناهنده جهان:

https://1freedomseeker.wordpress.com/2013/04/28/reza-shah/

برای خواندن بخش هایی از ترجمه مقاله به لینک بالا مراجعه کنید
برای خواندن بخش هایی از ترجمه مقاله به لینک بالا مراجعه کنید


برژوازی ایران، سرمایه داری وابسته، واسطه، دلال، اقتصاد تک محصولی نفت بود که ویژگی های خاص خودش را دارد! این نکته ی مهم را به خاطر داشته باشید که زمین و بحران آب مهمترین معضل تاریخ ایران بوده و خیلی از تحولات اجتماعی و سیاسی ایران، فقط به خاطر این عامل به وقوع پیوسته است! برای اطلاعات بیشتر در این زمینه می توانید به کتاب : چرا غرب پیش رفت و ایران عقب ماند. کاظم علمداری مراجعه کنید.

اقتصاد ایران بعد از کودتای ۲۸ مرداد، تحت تاثیر شرایط زیر قرار گرفت:

۱)- رشد سرمایه داری وابسته:

رشد سرمایه داری در جامعه ایران، در فضای دو قطبی جنگ سرد، باعث وابستگی بیشتر ایران به امپریالیسم می شد. این رشد، به خاطر شرایط جغرافیایی ایران، در سه عرصه کشاورزی، مالی و تجاری بیشتر آشکار شده و در اتحاد با دربار، مراکز قدرت و بانکها، یک الیگارشی جدیدی از قدرت را شکل داده بود! الیگارشی زمان شاه، همان داستان ۱۰۰۰ فامیل بود که فقط ۳۰۰۰ نفر از فعالان اقتصادی را شامل می شد! بعد از انقلاب شاه و مردم، این ۳۰۰۰ نفر، فئودال های سابق و فرزندانشان، حامیان دربار، صاحبان کارخانجات، بزرگترین مالکان کشور محسوب می شدند!

فرد هالیدی در کتاب دیکتاتوری و توسعه ی سرمایه داری در ایران، می نویسد:

در سال ۵۳ فقط ۴۵ خانواده که ۸۵ درصد شرکت هایی را که سود خالص آن بیش از ۱۰۰ میلیون دلار است را تحت کنترل دارند! رابرت گراهام در کتاب ایران در سراب قدرت به اسامی این خانواده ها اشاره کرده است!

در سیستم سرمایه داری وابسته یک دیکتاتوری خشن و عریان ظهور می کند که استقلال ملی را فدای قدرت می نماید! بورژوازی ملی محصول این نوع سرمایه داری است که در خلال ظهور و رشد خود تکنوکرات های مطیع را پرورش داده و به عنوان دولتمرد به جامعه تحمیل می کند! کافیست به رجل سیاسی آن دوران و سوابق سیاسی شان، بعد از کودتای ۲۸ مرداد و بخصوص در دوران نخست وزیری هویدا دقت کنید!

در این نوع سیستم بسته، دربار همسو با سایر ارکان قدرت، بنیادهایی را تاسیس کرده بود که کنترل اقتصاد کشور را بر عهده داشتند! به عنوان مثال بنیاد پهلوی، با جو پلیسی حاکم، جز دلالی، کار چاق کنی، دخالت در امور اقتصادی از صنعت تا کشاورزی کار دیگری نداشت که مرکز آن در دربار و از شاه تا فرح و از شاهزاده ها و شاهدخت ها تا همه ی نوکران حلقه به گوش شاه را شامل می شد!

در سال ۵۵ در نشریات خارجی، یک میلیارد دلار فساد مالی دربار مطرح شده بود! بنیاد پهلوی در ۲۰۷ شرکت از جمله ۱۷ بانک، ۲۳ هتل، ۴۵ شرکت ساختمانی و کازینو، سرمایه گذاری کرده بود، سالانه ۴۰ میلیون دلار از کمک دولتی برخوردار بود این در حالی بود که یک ریال هم مالیات نمی داد! بنا به گزارش نشریات خارجی، ثروت شخصی شاه بین ۵ تا ۲۰ میلیون دلار برآورد شده بود!

۲)- سرمایه داری استثماری:

سرمایه گذاری خارجی در اقتصاد ایران وابسته به نفت بود که باعث بزرگ تر شدن دولت و پایه و اساس آن وابستگی سیاسی و نظامی به غرب بود. این روند بعد از کودتای ۲۸ مرداد به اوج خود رسید تا جایی که رژم شاه را ژاندارم منطقه می نامیدند! با آغاز رشد اقتصادی در ایران بودجه نظامی به شکل حیرت انگیزی افزایش پیدا می کرد بودجه نظامی ایران از سال ۳۳ تا ۵۶ از ۶۷ میلیون دلار به ۹۴۰۰ میلیون دلار افزایش داشت که ۳۴ درصد از کل بودجه کشور بود! برای درک این مسئله به این مثال دقت کنید که ایران یک دهم چین ارتش داشت اما بودجه ی نظامی ایران به اندازه ی چین بود!

نکته ی قابل تامل اینکه بخش اصلی هزینه های نظامی از واردات سلاح تامین می شد و حتی رژیم شاه به فکر بومی کردن تسلیحات نظامی کشور فکر نمی کرد! تعداد جنگنده ها از تعداد خلبانان زیاد بود و ۵۰ هزار آمریکایی در ایران بودند که ۸۰ درصد آنها از پرسنل نظامی محسوب می شدند!

۳)- موقعیت ویژه دهقانان و تغییرات اجتماعی:

زمین های مرغوب ایران در دست اشراف و حامیان دربار قرار گرفته بود و دهقانان سرازیر شهرها شده و حاشیه نشینی دستاورد این سیاست غلط بود که این نیروی اجتماعی، به علت فقر فرهنگی بعدا به عنوان پیاده نظام مذهبیون قرار گرفت!

درسال ۵۴، بیش از ۶۰ درصد از مردان روستایی و ۹۰ درصد از زنان روستانشین بی سواد بودند.

۹۰ درصد روستاها فاقد تسهیلات بهداشتی و درمانی بودند!

از ده هزار پزشک، ۵۰۰۰ نفر از آنها در تهران ۳۵۰۰ پزشک در سایر شهرها و ۱۵۰۰ پزشک در نواحی روستایی بودند! در واقع می توان گفت: ۱۸ میلیون ایرانی دسترسی آسانی به پزشک نداشتند!

۱۱.۵ درصد روستاها آب داشتند! و ۷ درصد برق ۳۱۲۰ روستا با فاصله به مخابرات دسترسی داشتند!

در خلال این سالها که اکثریت جامعه ایران روستا نشین بودند، از ۳۰۰هزار کیلومتر راه مورد نیاز، تنها ۸۰۰۰ کیلومتر راه روستایی وجود داشت!

این دستاورد اصلاحات ارضی برای روستاییان بود!

۴)- شکل گیری جامعه ی اقلیت مصرف کننده در برابر اکثریت محروم:

این اقلیت تنها ۳ درصد از جمعیت کشور را تشکیل می داد و برژواهای بزرگ، کوچک و خرد را شامل می شد که از همه مواهب زندگی برخوردار بودند! توزیع ناعادلانه قدرت به توزیع ناعادلانه ثروت منجر شده بود! اداره بین المللی کار در سال ۵۲ گزارش داده بود که ۵۵ درصد از کل هزینه ها فقط به ۲۰ درصد از ثروتمندترین ها اختصاص دارد! ۳.۷ درصد از هزینه ها فقط به ۲۰ درصد از فقیرها و ۲۶ درصد از کل هزینه ها به ۴۰ درصد از جمعیت کشور تعلق دارد!

طول عمر متوسط ایرانیان ۵۰ سال بود که یک سال کمتر از طول متوسط عمر در هند محسوب می شد و نرخ مرگ و میر اطفال ۱۳۹ در ۱۰۰۰ که رقمی مشابه هندوستان بود!

۶۸ درصد از جامعه بیسواد و بیسوادان ۱۳ تا ۱۵ میلیون نفر و کمتر از ۴۰ درصد از کودکان، دوره دبستان را به پایان می رساندند! از بین ۲۹۰ هزار نفر فقط ۶۰ هزار نفر به دانشگاه راه می یافتند!

۴۲ درصد از تهرانی ها مسکن مناسب نداشتند و تهران هنوز سیستم فاضلاب، مترو و حمل و نقل سراسری نداشت! به عبارت دیگر: درآمد نفت به فقر توده های میلیونی پایان نداد بلکه شکل آن را مدرن تر کرد!

۵- شکل گیری دیکتاتوری:

قدرت در دست شاه بود و حزب رستاخیز کاریکاتوری از احزاب آزاد شده بود! دانشگاه به گارد دانشگاه تبدیل شده بود و محکومان سیاسی در دادگاه های نظامی، محاکمه می شدند!

آزادی مطبوعات فقط در دو روزنامه سفارشی، کیهان و اطلاعات خلاصه می شد! و در عرصه ی سیاسی، تشدید اختناق در حد فاشیسم بود بودجه ساواک در سال ۵۲ به ۲۵۵ میلیون دلار و در سال ۵۳ به ۳۱۰ میلیون دلار افزایش یافته بود و نکته ی جالب اینجا بود که که ساواک ۶۰۰ اتحادیه صنفی داشت! در سال ۵۵ عف بین الملل وضعیت حقوق بشر در ایران را یکی از بدترین کشورها اعلام کرد!

این فقط خلاصه ای از شرایطی بود که باعث سقوط شاه و پیروزی انقلاب شد و بی شک تحلیل انقلاب ایران، نیاز به شرح و تفسیر بیشتری دارد که باید در رسانه های مستقل و محیط های دانشگاهی در موردش گفت و نوشت و در فضای محدود شبکه های اجتماعی، نمی توان به همه ابعاد آن اشاره کرد!


انقلاب ایرانجامعه ایرانشاهجامعه ایرانخاندان پهلوی
با انسانهای میانمایه هیچ دوستی ندارم، خصم فرومایگان ام. اگر کل جهان نابود شود، اگر تنهای تنها شوم، اگر هزار بار بمیرم و زنده شوم، باز هم لحظه ای به ابتذال باج نخواهم داد.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید