ویرگول
ورودثبت نام
مارلیک
مارلیک
خواندن ۷ دقیقه·۳ ماه پیش

حمله ایران به اسراییل، مقدمه مذاکره با آمریکا بود!

هرگز نباید اسراییل را کشور ضعیفی تصور کرد، اما در درون اسراییل نقطه ضعف های زیادی وجود دارد؛ که می توان از آنها استفاده کرد! نکته ی مهم عملیات «وعده صادق»، قدرت ایران در شناسایی و تاکید بر روی نقاط قدرت و ضعف اسراییل، در همه ابعاد بود! در این بخش فقط به تضعیف صدای لابی اسراییل در آمریکا، که از قضا نقطه قدرت اسراییل محسوب می شد، اشاره می کنم:

جمهوری اسلامی، در عملیات «وعده صادق»، نقطه قدرت اسراییل را به نقطه ضعفش تبدیل کرد! ظاهرا این سیاست در دو مرحله شکل گرفته، در میدان با عملیات ترکیبی و در عرصه دیپلماسی با مذاکرات پشت پرده!

هر چند که در ظاهر، غرب با همه توان در کنار اسراییل ایستاد و در میدان به نفع اسراییل شمشیر زد، اما در پشت پرده مجبور بود که هماهنگ با ایران عمل کند! برخلاف گذشته، این هماهنگی از جانب ایران صورت گرفت! من از مذاکرات پشت پرده بی خبرم، اما شواهد و قرائن نشان می دهد که مذاکرات فشرده ای در پشت پرده، پیش از حمله ایران به اسراییل، صورت گرفته و مقدمات معاملاتی در سطح کلان انجام شده است! در آینده چه اتفاقی بیفتد؟! آن را به روند حوادث و تحولات بعدی موکول کنیم!

حمله به خاک اسراییل را چیزی در حد حمله به خاک آمریکا تصور کنید! راستی چه کسی در آمریکا بدون حمایت لابی اسراییل می تواند از نردبام قدرت بالا برود؟ ظاهرا این بار ورق برگشته! به عبارت ساده: ایران در میدان، موقعیت خود را به مرحله ای رسانده تا غرب را مجبور کند، که در زمین ایران - در ظاهر به نفع اسراییل - اما برای ایران بازی کند! این بزرگترین ضربه در دیپلماسی بر علیه اسراییل و به نفع ایران محسوب می شود! هر چند غرب به خاطر اسراییل مجبور شد که با ایران هماهنگ کند، اما ایران نشان داد که توان آن را دارد که خارج از قواعد بازی؛ آن هم به خاطر اشتباهات نتانیاهو و گستاخی های دولت و ارتش اسراییل (بعد از هفت اکتبر)، خواسته ی خود را به غرب تحمیل کرده و با رسوخ در بین بازیگران، نقطه قدرت اسراییل را به نقطه ضعفش تبدیل کند! با شکسته شدن این تابو، از این به بعد؛ این اسراییل نیست که باید غرب را بر علیه ایران - آن هم بدون کمترین هزینه - همراه کند! بلکه این ایران است که می تواند غرب را به خاطر امنیت اسراییل برای دادن امتیاز بیشتر تشویق نماید! البته اگر بتواند با ورق هایش خوب بازی کرده و سطح بحران را کنترل کند! کنترل سطح بحران، فقط در دست ایران نیست و این سیاست باید در دو جبهه صورت گیرد! ایران نیروهای نیابتی اش را مهار کند، آمریکا؛ قلاده تندروهای اسراییل را ببندد!

اسراییل متحد اصلی غرب محسوب می شود و هیچ کشوری به اندازه اسراییل نمی تواند که از همه مزایا و امتیازات نظم بین الملل در جهت پیشبرد اهدافش سوء استفاده کند. اما این بار ایران در حمله به اسراییل، هوشمندانه عمل کرد! به عبارت دیگر: از تهدید؛ فرصت ساخت، برخلاف گذشته؛ در حاکمیت یک دست، میدان و دیپلماسی هماهنگ با یکدیگر بوده، و ایران از شکاف های موجود ( اشتباهات نتانیاهو و وحشی گری اسراییل در خلال شش ماه اخیر، جنگ روسیه و اوکراین، اختلافات آمریکا با چین) نهایت استفاده را کرد! دقیقا همان کاری را انجام داد که سالهاست اسراییل در جهت پیشبرد اهدافش؛ در مورد ایران از این شکاف ها استفاده ی لازم را انجام می دهد! به یاد داشته باشید، هر وقت روابط ایران با غرب به سوی تنش زدایی کشیده می شد، دست لابی پرنفوذ یهود، برای ایجاد تنش غرب با ایران، چه در داخل (با نفوذ ) و چه در خارج (با پیشبرد سیاست ایران هراسی)، ظاهر می شد! ساده تر بگویم: دوران دو قطبی سازی اسراییل با چالش جدی مواجه شده و سیاست ایران هراسی به سیاست ایران بینی تبدیل شده است! چرا که اگر این سیاست تحقق نیابد، هزینه ها برای حمایت تمام عیار غرب از اسراییل بالا خواهد رفت!

غرب برای اولین بار در جهت حمایت از اسراییل، مجبور به محاسبه گری شد! پیشتر بدون حسابرسی، با همه توان از اسراییل دفاع می کرد! اما این بار متوجه شد که حمایت همه جانبه از اسراییل بدون هزینه نیست! و از تغییر دولت در نتیجه شکست در انتخابات ( انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا) تا آغاز جنگ کنترل نشده، همه گزینه ها می تواند در روی میز قرار گیرد! میزی که این بار یک بازیگر جدیدی به نام ایران به آن اضافه شده که اگر مثل سابق جدی تلقی نشود، شاید برای ساختن بمب اتم ترغیب شود! در کل سیاست هایی که به نفع هیچ یک از طرفین نیست و به خاطر تقابل شرق و غرب، این هزینه ها بیشتر به ضرر غرب می باشد! در بدترین سناریو: ممکن است جمهوری اسلامی سرنگون شود اما آغاز سیاست بی دولتی در ایران، بیشتر به ضرر غرب تمام خواهد شد!

پیام ایران این بود: اگر امنیت اسراییل برایتان مهم است با ما محترمانه رفتار کنید وگرنه قیمتها را برایتان بالاتر می بریم! ایران بعد از جنگ اوکراین، به خوبی روی تقابل غرب با شرق حساب باز کرده و از قدرت منطقه ای خود در جهت پیشبرد اهدافش، استفاده می کند! پیشتر خود را به شرق نزدیک کرده اما این بار می خواهد توازن و تعادلی در ارتباط با غرب، بدون پارازیت های اسراییل ایجاد کند! در ظاهر سیاست ایران، همسویی با شرق و ایجاد هراس منطقی و واقع بینانه در غرب می باشد، اما اگر غرب با ایران کنار بیاید، ایران می تواند در هر دو زمین بازی خود را برای ایجاد تعادل، انجام دهد! یعنی همان سیاست «چماق و هویج» که سالها بر علیه اش استفاده شده، آن را به شکل مهندسی شده، به اندازه توان و ظرفیتش، به نفع خود بازی کند!

ایران دو هدف مهم را جزء برنامه هایش قرار داده است! ایجاد بازدارندگی و ثبات استراتژیک در منطقه و تثبیت قدرت خود در درون مرزهایش آن هم بدون مداخله خارجی! مشکل غرب این است که نمی داند تحت عنوان چه سرفصلی با ایران وارد مذاکره شود! ولی ایران دقیقا می داند که برای رسیدن به توافق از کدام خاکریز وارد صحنه شود! غرب به خاطر نفوذ لابی اسراییل، خواهان توافق با ایران در زمینه ی اتمی، موشکی و متحدان ایران است ولی جمهوری اسلامی، خواهان گفتگو بر سر امنیت اسراییل با غرب می باشد!

نیروهای نیابتی در خلال شش ماه اخیر هزینه زیادی برای جهان ایجاد کرده و کنترل آنها فقط در دستان ایران است! سیاست های افراطی نتانیاهو هم موی دماغ آمریکا شده و بلاخره روزی باید جنگ تمام شود! در عملیات «وعده صادق» ظاهرا معادله عوض شده است! آن چیزی که سالها به گره ی مشکلات تبدیل شده بود، اینک می تواند به کلیدی برای باز کردن این قفل محسوب شود! مواضع اخیر کشورها نشان از چرخش گفتمانی است که پیشتر در نظم جهانی پذیرفته شده بود، اما بعد از جنگ روسیه با اوکراین، اینک سیاستها تغییر کرده است! ایران در حال امتیازگیری، هم از شرق و هم از غرب می باشد! بازی را در سطح کلان نگاه کنید! (جنگ اوکراین و روسیه، روابط ایران و چین و اهمیت ژئوپولتیک ایران برای غرب و یک نکته مهم داخلی مسئله جانشین رهبری) صدای پارازیت هایی که خواهان قطع ارتباط و انزوای ایران بودند، در حال ضعیف شدن است! کاری با مزدوران ایرانی شان در رسانه های فارسی زبان ندارم، منظورم تضعیف صدای لابی اسراییل برای ایجاد فرکانس مزاحم در روابط ایران با غرب است! در چشم انداز آینده باید منتظر روند حوادث و تحولات باقی ماند! جهان بی نظم شده و صبر استراتژیک ایران به پایان رسیده و عمو سام مثل سابق نمی تواند کدخدای جهان باشد! البته باید دقت کرد که یک عامل می تواند همه رشته ها را پنبه کند! از اشتباه استراتژیک نتانیاهو تا پیروزی ترامپ و حتی مرگ سید علی حسینی خامنه ای که پیش از مرگش باید خیلی از معماها را حل کند! یکی از این مسائل؛ ایجاد تعادل در روابط ایران با جهان پیش از آغاز مسئله جانشین اوست!

ایراناسراییلوعده صادققدرت موشکی ایرانجنگ اسراییل با ایران
با انسانهای میانمایه هیچ دوستی ندارم، خصم فرومایگان ام. اگر کل جهان نابود شود، اگر تنهای تنها شوم، اگر هزار بار بمیرم و زنده شوم، باز هم لحظه ای به ابتذال باج نخواهم داد.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید