تحلیل کوتاه از نتیجه انتخابات:
اردوگاه اصول گرایی:
عامل شکست اصول گرایان، عملکرد گذشته خودشان در عرصه سیاست های داخلی به خصوص مسائل اجتماعی و فرهنگی بود. دامنه تبلیغاتی و رسانه ای، این موضوع از حجاب و گشت ارشاد تا آزادی شبکه های اجتماعی و فیلترینگ خلاصه می شود.
اصول گرایان پیش از اینکه به اصلاحطلبان ببازند، در داخل تیم خودشان با خالص سازی و حذف هایی که کرده و با تعریف حداکثری که از ایدئولوژی مطرح کرده بودند، راه شکست را بر خود هموار کرده بودند. با تخریب و ترور شخصیت نیروهای اصول گرا و با برجسته کردن چند شخصیت پر سرصدای حاشیه ساز و با گذاشتن شخصیت رسمی جلیلی در کنار افراد نامحبوب، که از لحاظ رسانه ای شاید می توانست تبلیغات ایجاد کند اما همان تبلیغ به یک ضد تبلیغ تبدیل شده و باعث می شد که فعالان رسانه ای اصلاحطلب به راحتی با پروژه هیولاسازی از جلیلی و با گذاشتن چند عکس از او در کنار تصویر افراد بدنام، به آسانی بتوانند، دوقطبی خیر و شر، فرشته و دیو ساخته، و تمدن را در برابر تحجر قرار دهند!
فرجام این شکست برای اردوگاه اصول گرایی، یک پیروزی بزرگ برای جلیلی و جبهه پایداری محسوب می شود چرا که این تیم توانست همه نیروهای میانه رو اصول گرایی را دور زده و گفتمان اصول گرایی را در قالب جبهه پایداری خلاصه کند! اینک آنها می دانند که فارغ از نیروی انسانی در ساختار حاکمیت و با داشتن کادرهای مهم در بدنه نظام، حدود ۱۳ میلیون و پانصد هزار نفر در جامعه هوادار دارد. یک پایگاه اجتماعی وسیع و متشکلی که رای آن ایدئولوژیک و سازمانی است و در آینده می توان روی آن حساب ویژه ای باز کرد! (از این پایگاه اجتماعی هم می توان برای تخریب دولت جدید استفاده کرد و هم می توان برای انتخابات بعدی روی آن سرمایه گذاری نمود.)
جبهه اصلاحطلبان:
بزرگترین شانس اصلاحطلبان برای بازگشت به قدرت، مرگ رییسی بود! اگر این حادثه به وقوع نمی پیوست -به احتمال زیاد- تا ۵ سال بعد داخل باقالی ها بودند! به آنها توصیه می کنم که هر روز یک فاتحه برای رییسی بخوانند و اگر به به زیارت امام رضا رفتند، گورش را گلباران کنند!
اصلاحطلبان در این مدت کوتاه تبلیغاتی، همه توان و سرمایه های خود را به میدان آوردند. تنها شانسی که آنها داشتند، شخصیت نسبتا سالم پزشکیان بود وگرنه دولت روحانی در خلال ۸ سال ریاستش تمام اعتبار و آبروی جبهه اصلاحات را به زیر سوال برده بود. اگر به خاطر داشته باشید، در انتخابات سال ۸۴؛ پدیده احمدی نژاد با حمله به سمبل اشرافیت یعنی هاشمی رفسنجانی توانست به پیروزی برسد. در این انتخابات، اگر شخصیت سالم پزشکیان نبود و مثلا به جای پزشکیان، اسحاق جهانگیری نامزد انتخاباتی می شد، اصول گرایان به راحتی می توانستند که بازی دیو و فرشته اصلاحطلبان را تغییر داده و جای خیر و شر را عوض کنند.
عواملی که باعث پیروزی اصلاحطلبان شد عبارت است از: تغییرات جهانی و ظهور راست افراطی در عرصه سیاست خارجی(پیروزی راست ها در اروپا و آمدن ترامپ). ضعف و ناکارآمدی دولت رییسی در سه سال اخیر. عملکرد اشتباه اصول گرایان که در بالا به آن اشاره کردم( از آزادی های فردی مثل حجاب و گشت ارشاد تا آزادی شبکه های اجتماعی و فیلترینگ)، حمایت خامنه ای و افراد مهم و تاثیر گذار بیت رهبری از پزشکیان و اتفاقات زن زندگی آزادی که به راحتی به پروژه هیولاسازی جلیلی کمک می کرد و شخصیت خود پزشکیان که می توانست آرای انتخاباتی آذری ها و کردها و مناطق مرزی و قومیتی را جذب کند.اگر نوشته های قبلی من را خوانده باشید گفته بودم که خامنه ای بازی را طراحی کرده است، که هیچ کس احساس شکست نکرده و خودش پیروز واقعی انتخابات باشد. دقیقا همان اتفاق افتاد، سیستم خود را پالایش کرد. هر کدام از کاندیدهای رقیب در جایگاه خودشان قرار گرفتند و مثل سال ۸۸ کسی با دلخوری و قهر سیاسی از نظام خارج نشد. اصلاحطلبانی که حذف شده بودند دوباره به صحنه آمدند و بالانس قدرت در ساختار حکومت شکل گرفت و حاکمیت آن زخم عدم مشروعیت و عدم محبوبیت خود را به صورت نسبی ترمیم کرد.
نکات دیگری هم وجود دارد که اگر عمری باشد، در فرصت های بعدی آن را خواهم نوشت.