در تیر ۱۳۲۷ در تهران به دنیا آمد و در خرداد ۱۳۹۹ در لس آنجلس، بر اثر ایست قلبی در گذشت. اطرافیانش علت مرگ او را به خاطراشتباهات پزشکی اعلام کردند! مدتها بود که درگیر بیماری سرطان خون شده بود. همه او را با نام مرجان می شناسند اما اسم واقعیاش شهلا صافی ضمیر بود، پدرش کارمند وزارت راه و مادرش آموزگار مدرسه ابتدایی بود وقتی وارد سینما شد، از مدتها قبل شهلاریاحی با این اسم معروف شده، او نام مرجان را برای خود انتخاب کرد و این اسم تا پایان عمرش، نام هنری و سیاسی اش شد!
قبل از انقلاب از سال ۴۸ تا ۵۷ زندگی حرفه ای هنری داشت. هم هنرپیشه بود و هم خواننده. اولین فیلمی که در آن نقش آفرینی کرد،دنیای پرامید بود و آخرین فیلم، تکیه بر باد که پخش آن مصادف با سال ۵۷ شده بود. در فضای انقلابی آن روزها، که حمله به کاباره هاو آتش زدن سینماها به یک کار متداول انقلابیون تبدیل شده بود، این فیلم چندان مورد توجه قرار نگرفت اما سطح این فیلم با کارهایقبلی اش متفاوت بود و اگر در بحبوحه انقلاب اکران نمی شد، چه بسا که مورد توجه منتقدین قرار می گرفت! نویسنده و کارگردان فیلم،مهدی ژورک، دومین همسرش بود نویسنده و کارگردان شناخته شده ای که حتی بعد از انقلاب هم در ایران فعالیت داشت، در آن سالهاراه سینما را برای او هموار کرد اما قبل از آن مرجان با دنیای هنر بیگانه نبود از کودکی به فعالیت های هنری علاقه داشت و در خلالتحصیلات متوسطه با مهدی علی محمدی که یکی از گویندگان رادیو و دوبلور سینمای ایران بود، ازدواج کرده که حاصل این ازدواجدختری بنام پوپک علی محمدی است. شنیدم که پوپک پیش از مادرش به آمریکا مهاجرت کرده بود! مرجان با بسیاری از هنرپیشه ها وکارگردان ها همکاری نزدیک داشت حضور در ۳۱ فیلم سینمایی از او یک ستاره ی سینما ساخته بود،(در سال ۵۷ او هنوز ۳۰ سالهنشده بود) اما بیشتر مردم با صدای او و آلبوم ترانه هایش خاطره دارند! کسی که صدای او را کشف و مرجان را تشویق به خوانندگیکرد، کسی نبود جز استاد بابک بیات. مرجان در یکی از مصاحبه هایش گفته بود:« یک شب در یک میهمانی دوستانه و در یک محفلخانوادگی که جمعی از هنرمندان و خوانندگان در آنجا حضور داشتند، شروع به خواندن ترانه ای کردم، که بابک بیات صدایم را شنید ومن را تشویق به خواندن کرد...» بعد از آن میهمانی بابک بیات، وارواژان، پرویز مقصدی به او اصول خوانندگی را آموزش داده و بهپرورش صدای متفاوت او پرداختند آهنگ صدای او در متن کارهای ماندگار استاد منوچهر چشم آذر هم شنیده می شود! در هنر خوشاقبال بود اما در سیاست بد شانس و تاوان سنگینی هم پرداخت.
بعد از انقلاب، درگیر سیاست شد و ای کاش هیچوقت پای در این وادی نمی گذاشت! سیاست با روحیات هنری اش سازگاری نداشت! دو بار بازداشت شد، بار اول به خاطر خواندن یک ترانه در یک میهمانی ولی بار دوم، به خاطر هواداری از سازمان مجاهدین خلق. مرضیه و مرجان، دو تن از خوانندگانی بودند که به خاطر عضویت در سازمان مجاهدین، سرنوشت متفاوتی از دیگر خوانندگان پیداکردند! مرجان از سال ۶۱ تا ۶۹ به عنوان یک هوادار سازمان مجاهدین خلق در زندان اوین بود، ۱۷ سال هیچ خبری از او در رسانه هایفارسی زبان وجود نداشت، نه تنها مثل همه خوانندگان زن که در ایران مانده بودند، ممنوع الصدا بود بلکه به خاطر فعالیت های سیاسیاش، ممنوع الخروج هم شده بود تا اینکه در سال ۲۰۰۶ به آمریکا مهاجرت کرد و تا آخرین روزهای عمر خود به فعالیت سیاسی پرداخت! در همایش های مجاهدین در پاریس شرکت می کرد و برای تلویزیون سیمای آزادی، ترانه می خواند، در چند برنامه تلویزیونی هم حاضرشد و خاطرات زندان خود را تعریف کند، بخشی از خاطراتش که بیشتر خاطرات زندانش ست ، در یوتوب هست. مرجان، زندگی و مرگیغریبانه ای داشت اما فارغ از فعالیت های سیاسی؛ که مجاهدین بیشترین بهره برداری تبلیغاتی را از فعالیت های هنری او انجام میدادند، صدایش خاطره انگیز و ماندگار است...