شطرنج ایرانی، پوکر آمریکایی بازی مار و پله اسرائیلی؟
وعده صادق1، برای نمایش قدرت بود هدف از انجام این عملیات برای این بود که موقعیت هژمونی ایران را تثبیت کرده و به چهار گروه، چهار پیام مشخص اما متفاوتی برسد:
1)- حمایت از نیروهای نیابتی: به محور مقاومت که همواره زیر ضربه اسراییل قرار گرفته بودند این پیام را بدهد که برخلاف تبلیغاتی که در رسانه های عبری- عربی- غربی، مطرح می شود؛ ایران مثل یک کوه پشت سر حامیانش ایستاده و اگر لازم باشد حاضر است که در نوک اول حمله و در صف نخست میدان، به مقابله با اسراییل بپردازد.
2)- پیام به غرب و بخصوص به آمریکا: در جنوب غربی آسیا، مرکز قدرتی بنام ایران وجود دارد که شما نمی خواهید آن را به رسمیت بشناسید. اما چه خوش تان بیاید و چه بدتان بیاید، حرف اول و آخر را این کشور در منطقه میزند. نشان به آن نشان که می خواستید، اسد برود! اما ماند. قرار گذاشته بودید، یمن سقوط کند! اما اینک انصارالله یمن؛ قدرت شما را در آبراه ها به چالش کشیده. وضعیت آشفته لبنان بدون ایران به نتیجه ای نخواهد رسید و... اگر منافع شما در جهت حمایت از اسراییل است، برای حفظ منافع تان بهتر است که خودتان این قاطر چموش را مهار کنید! هم برای شما دردسر ایجاد می کند، هم ما را اذیت می کند. این هزینه برای هیچ یک از ما خوب نیست!
3)- پیام به کشورهای عربی: امنیت کالای صادراتی و وارداتی نیست که با خرید سلاح از غرب بتوان آن را احیا کرد. امنیت باید داخلی و بومی باشد و هر توافق ضد امنیتی بر علیه ایران، محکوم به شکست است! کشورهایی که می خواهید با آنها پیمان امنیتی امضاء کنید، اگر لازم باشد خودشان زیر تیغ ما قرار می گیرند! پس بهتر است که در روابط تان با ما تجدید نظر کرده و مشکلات منطقه را با حضور عوامل خارجی تشدید نکنید.
4)- دو پیام متفاوت به اسراییل: پیام به مردم اسراییل این بود که برخلاف تبلیغاتی که دولت تان انجام می دهد، وضعیت دولت تان بسیار شکننده و آسیب پذیر است و پیام به کابینه نتانیاهو این بود که در تقابل با ایران از خطوط قرمز عبور نکن!
توافقات پشت پرده ای که بین ایران و آمریکا صورت گرفت، آغاز مقدمه ای بود برای مهار اسراییل و تلاش برای پایان دادن به جنگی خونین در غزه. موفقیت ایران در عرصه دیپلماتیک این بود که برخلاف همیشه که لابی اسراییل مانع و مزاحم ارتباط غرب با ایران بود، این بار خود غرب برای کنترل بحران با ایران وارد مذاکره شد، که در پشت این مذاکرات؛ معاملات زیادی می تواند شکل بگیرد و این ارتباط مستقیم، بزرگترین خط قرمز برای اسراییل محسوب می شود. هدف اسراییل - نه فقط نتانیاهو بلکه کل دولتهای اسراییل- ایجاد اختلال و جلوگیری از هرگونه عادی سازی روابط غرب و بخصوص آمریکا با ایران است برخلاف بسیاری که خواهان حذف کامل ارتباط غرب با ایران هستند این فرع به یک اصل تبدیل شد تا آنجایی که بعد از وعده صادق1، نه تنها آمریکا سر امنیت اسراییل، بلکه مصر و حتی پیش از شروع عملیات جدید، اردن به ارسال پیام به ایران پرداخته است! این را می توان جزء دستاوردهای میدان برای دیپلماسی حساب کرد!
اما بعد از عملیات وعده صادق، اسراییل با ترورهای هوشمندی که انجام داد، نتانیاهو کل بازی را تغییر داده و با انجام بازی مار و پله و کاهش بازدارندگی ایران به دنبال اهداف زیر است:
1)- حذف و ترور رهبران تاثیر گذار: اسراییل به خوبی می داند که ترور یک تاکتیک است، نه یک استراتژی. اما این تاکتیک در دولت اسراییل به یک استراتژی تبدیل شده است. اسراییل می داند که از دل ترور بحرانها و مشکلات اسراییل حل نخواهد شد. بلکه مسکنی است که می تواند بحران های داخلی اسراییل را کاهش دهد. با افزایش تنش و بالا بردن سطح بحران و با حفظ موقعیت جنگی، شانس نتانیاهو برای ماندن در قدرت بالا می رود اما نباید فراموش کرد که آلترناتیو نتانیاهو، نه گاندی خواهد بود و نه نلسون ماندلا. بعد از او هر کس دیگری نخست وزیر اسراییل شود، در سیاستهای کلان اسراییل هیچ تغییری شکل نمی گیرد. تروریسم در ساختار دولتی اسراییل، نهادینه شده و این دولت به ترور اعتیاد عجیبی پیدا کرده است و تاکید می کنم همیشه جوخه های ترور موساد، فعال تر از گذشته؛ به کار خود ادامه خواهند داد... اما تا کی؟ این سوالی است که ایران با درگیر کردن آمریکا می خواهد برای آن جوابی پیدا کند!
2)- بر هم زدن روابط ایران با غرب: با روی کار آمدن دولت جدید، انتظار می رود که پزشکیان، در سیاست خارجی نگاه معتدلانه تر(تنش زدایی با همسایگان و مذاکره با غرب برای کاهش و مدیریت اختلاف) و در عرصه سیاست داخلی رویکرد اصلاحطلبانه ای داشته باشد؛ حضور چنین دولتی در ایران، برای اسراییل خطرناک است. در ساختار حکومت ایران، هر چه نیروهای تندرو قدرت بیشتری بدست آورند؛ کار وزارت خارجه اسراییل و لابی یهود در عرصه بین المللی، در هیولاسازی از ایران آسان تر خواهد بود و بلعکس. پروژه نفوذ اسراییل در بین لایه های تندرو حکومت عمیق تر است هدف اسراییل به قدرت رسیدن دولتی در ایران است که با سیاست های افراطی و با ایجاد دو قطبی، کار تبلیغات ضد ایرانی را برای اسراییل تسهیل کند.
3)- بالا بردن سطح درگیری در منطقه برای وارد کردن آمریکا به میدان جنگ: نتانیاهو می داند که انتخابات آمریکا نزدیک است و از آنجایی که با شکست و انزوای استراتژیک مواجه شده، راه حل را در این می بیند که با بالابردن سطح تنش ایران را در مقابل آمریکا قرار بدهد! نه ایران خواهان جنگ است و نه آمریکا حاضر است که به خاطر اسراییل وارد این بازی خطرناک و پرریسکی شود. اگر دوران دولت اول بوش پسر بود، شاید آمریکا دست به چنین اشتباهی میزد اما بعد از گذشت دو دهه شکست، هیچ دیوانه ای حاضر به انجام چنین اقدام احمقانه ای علیه ایران نمی شود! اما از آنجا که «چون گربه تنگ آید، ناگاه به چنگ آید» و یا بر اساس آن ضرب المثلی که می گوید:«از این ستون به آن ستون فرجی هست»، نتانیاهو همه توان و تلاش خود را به کار می گیرد تا این فرصت را برای خود فراهم کند اما غافل از این است که در ایران حکومتی سرکار است که واقع گرا ترین حکومت خاورمیانه بوده و بهتر از استعمارگران غربی که تجربه 500 ساله در عرصه سیاست ورزی دارند، می تواند برای دشمنانش دانه بپاشد و تله بکارد!
منطق نتانیاهو قابل فهم است با خود می گوید: وقتی شکست می خوری طوری بازی را واگذار کن تا دشمنت برنده نشود اما در مقابل این دیدگاه، منطق ایران پیچیدگی های خاص خود را دارد که با اتخاذ هر سیاستی، تهدیدها و فرصت های زیادی برای ایران فراهم می کند که برای حاکمیت ایران، منافع و سودهایش بیشتر از آسیب ها و زیان هایش می باشد
در وعده صادق یک، قرار بود اسراییل با یک اخطار جدی از جانب غرب مواجه شده و از حد و حدود خود خارج نشود! از دو حالت خارج نیست یا آمریکا نتوانسته این پیام را به اسراییل برساند و یا نتانیاهو نخواسته این پیام را بشنود! عملیاتی که انجام شد یک نمایش قدرت برای ایران بود نه تنبیه متجاوز! این بار اگر عملیاتی شکل بگیرد، با حفظ اصل غافلگیری و با تنبیه متجاوز، قدرت خودش تبلیغات را به وجود خواهد آورد و متجاوز ناخواسته مجبور خواهد شد که پیام را بدون رابطه و واسطه بشنود!
سناریوهای پیش رو:
خوش بینانه ترین سناریوها
غرب همه تلاش خود را به کار می گیرد که ایران وارد عملیات نشود. بهترین گزینه برای ایران، امتیازگیری از غرب و انجام یک عملیات محدود اما موثر است یعنی با کارت کمی، بیشترین دستاورد را بدست آورد! این گزینه هرچند مطلوب و عاقلانه به نظر می رسد اما متاسفانه هیچ ضمانتی برای تداوم آن وجود ندارد! غرب ثابت کرده که بعد از اینکه خرش از پل رد شد، به هیچ عهد و پیمانی پایبند نمی ماند! در خوشبینانه ترین حالت اگر بایدن همه تحریم ها را فقط به خاطر اسراییل لغو کند!! هیچ تضمینی وجود ندارد که با تغییر دولت آمریکا، دوباره همه تحریم ها اجرا نشود! گوش ایران پر از وعده های انجام نشده و توافقات بی حاصل است! تنها چیزی که می تواند پشتوانه ی قوی برای این قول و قرارهای بی نتیجه باشد، ساختن اولین بمب اتمی توسط ایران است! لغو همه تحریم ها و چشم پوشی از ساخت سلاح اتمی توسط ایران! نکته ای که می توان در خوش بینانه ترین حالت به آن فکر کرد!! اگر چند ماه بعد؛ دولت جدیدی در آمریکا روی کار آمد و خواست که تحریم ها را دوباره اجرا کند، ایران با داشتن بمب اتمی، می تواند خود را از موقعیت اضطراب هژمونی خارج کرده و با سلاح هسته ای به استقبال تحریمها برود چه بسا که با داشتن بمب هسته ای بهتر بتواند با غرب وارد مذاکره شود! بی انصافی است که بدون داشتن سلاح اتمی به اندازه همه کشورهای اتمی جهان تحریم شود! آش را نخورد ولی دهان بسوزد!
دنیای سیاست جای خوش بینی نیست، سیاست عرصه واقع بینی و عمل گرایی است هر چند که باید از این فرصت به نحو مطلوب استفاده کرد و با گرفتن امتیاز، ظرفیت دیپلماسی را بالا برد اما این امتیازگیری ها باید در دنیای واقعی تاثیرگذار بوده و پیش شرط های اجرایی داشته باشد! توافق برای پایان دادن به جنگ. توافق برای حذف نتانیاهو از قدرت. لغو بخشی از تحریمها و گرفتن تکنولوژی از غرب. بستن قراردادهایی با غرب که اگر کشوری به بهانه احیای مجدد تحریمها از آن خارج شد، باید هزینه و پنالتی اش را در حین خروج بپردازد و غیره.
سناریوهایی که در میدان ممکن است به مرحله اجرا دربیاید!
اگر عملیات وعده صادق 2 به مرحله انجام برسد! نوع عملیات هیبریدی و ترکیبی خواهد بود نه طوری سخت که اسراییل را نابود کرده و راه مذاکره با غرب را ببندد و نه به گونه ی قبل باشد که بازی مار و پله بین ایران و اسراییل ادامه پیدا کند! در توافقات پشت پرده، ایران حتما ملاحظاتی خواهد داشت و به خاطر یک دستمال، قیصریه را به آتش نخواهد کشید در پایان این عملیات خواهید دید که ایران طوری دنیا را سورپرایز کند که نه تنها سیخ و کباب نسوزد بلکه خود غرب هم به صورت غیرمستقیم، بدهکار ایران شود!! برخلاف بسیاری که فکر می کنند سیاست ایران، حذف اسراییل از منطقه است! دکترین ایران تضعیف اسراییل و مهار قدرت او در حوزه تمدنی خودش است! وعده صادق 1 دیوار شک و تردیدها بین ایران و اسراییل را فرو ریخت و کاری که نباید انجام می شد و سیاستی که باید در هاله ی ابهام قرار می گرفت و معمایی که نباید حل می شد، حل شد دو قدرت با هم وارد مرحله ی زورآزمایی شده و برای هر کدام نقاط قدرت و ضعف یکدیگر آشکار شد. ایران برخلاف عملیات قبلی مجبور است که تا یک سطح فشار را بالاتر ببرد نه تا آن حد که کنترل جنگ از دستش خارج شود بلکه تداوم جنگ به رفتار ایران بستگی داشته باشد! پاسخ اسراییل به ایران را باید خود غرب مهار کند. مسئله ساده است فرزند نامشروع و بچه ناخلفی متولد شده که پدرش مسئول اعمالش نیست ولی تا آنجا که ممکن است مورد حمایت پدر قرار می گیرد! این بار قرار است که این بچه پرو توسط خود پدرش ادب شود! تا برای مدتی محله آرام شود!
هرچند نوع عملیات جدید ایران مثل وعده صادق1 ترکیبی و هیبریدی خواهد بود اما در تاکتیک و استراتژی با آن تفاوت خواهد داشت! البته اگر عملیاتی شکل بگیرد!! هدف ایران تثبیت راهبردهایش است. در وعده صادق گفته بودم که ایران از هر کجا ضربه بخورد، دقیقا همان جا را میزند! پیشتر نیروی هوایی اسراییل بود، این بار ممکن است سه مرکز امنیتی و اطلاعاتی اسراییل، مراکز موساد، دفاتر شاباک، شین بت و آمون را مورد حمله قرار دهد! دفعه گذشته به تنهایی وارد صحنه شده بود اما این بار با متحدانش وارد صحنه خواهد شد چون اسراییل در هفته گذشته در لبنان و عراق و یمن هم دست به خرابکاری زده و جغرافیایی در حدود 2000 کیلومتر اطراف خود و 2 میلیون کیلومتر را با خود درگیر کرده است! زمان عملیات بی شک طولانی خواهد بود و قرار نیست که این بار خود ایران به تنهایی به آتش بازی بپردازد، آتش بازی ها را باید نیروهای نیابتی اش انجام دهند و ایران می تواند به زدن تیرخلاص به سه مرکز مهم اکتفا کند! بی شک حمله به شهروندان در دستور کار ایران نیست چون پر هزینه است و راه را برای مذاکره بسته و دست اسراییل را در مظلوم نمایی و ایجاد پروپاگاندا باز می کند. درگیری هایی که در مرزهای لبنان در حال انجام است مقدمه ای است برای فشار حداکثری در ساعت صفر. حزب الله، مقدمات حمله گسترده را باز می کند بی شک حجم آتش بالا و استفاده از سلاح های جدید و زمان عملیات طولانی تر از قبل بوده و تنش در آبراه ها و مناطق دریایی بالا خواهد رفت تا کمیت و کیفیت عملیات موثر شده و روی تحولات داخلی اسراییل و مسائل جنگ غزه تاثیر بگذارد بی تردید برای انجام چنین عملیاتی هماهنگی های زیادی باید صورت گیرد و اگر به تقویم نگاه کنیم در تاریخ شیعه و نیروهای نیابتی ایران، شاید روز اربعین، روز خاصی برای انجام این عملیات محسوب شود! اما ممکن است که عملیات زودتر از آن هم انجام شود! ناگفته نماند که دخالت غرب در این عملیات، کنترل و مدیریت بحران را از دست ایران خارج کرده و ناتو فقط می تواند حملات را خنثی و تهدیدها را دفع کند. مذاکراتی هم که در پشت صحنه صورت می گیرد برای جلوگیری از هر اقدام شتابزده و عمل نسنجیده است!
من به مذاکرات پشت پرده؛ بیشتر از شکل و محتوا، کمیت و کیفیت حملات معتقدم! البته این نگاه واقع بینانه با خوش بینی های غرب گراها تفاوت دارد! هدف ایران، آغاز جنگ آرماگدون نیست احساسات را کنار بگذارید چون حکومتی که در ایران در قدرت است، برخلاف شعارهایی که می دهد واقع بینانه ترین اهداف را دنبال می کند! هدف از این تنبیه، یک گوش مالی و برگرداندن بازی از بازی مار و پله به بازی شطرنج سیاست است. بازی که تحت کنترل ایران نباشد برایش پرهزینه است و ایران علاقه ای به بازی پر ریسک ندارد! مشکل آمریکا با ایران این است که برخلاف ایران که شطرنج باز قهاری است آمریکا دوست دارد که با ایران پوکر بازی کند! پوکر بازی آمریکا برای ایران قابل تحمل است اما ایران هیچ علاقه ای به بازی مار و پله اسراییلی ندارد چون دوست ندارد عرصه سیاست گذاری های کلان خود را دستخوش حوادث و بازی های بچه گانه اسراییلی کند تا مدام در مورد احیای بازدارندگی اش، وارد بازی های کودکانه اسراییل شود. ایران تجربه های زیادی آموخته و روشهای متفاوتی برای مجازات متجاوز دارد اما هدفش این است که رقابت را به شکل منطقی و بدور از احساس و هیجان دنبال کرده و با کمترین هزینه به بیشترین دستاوردها برسد. سیاست ایران، نزدیک کردن شرق با خود و کاهش تنش غرب با منافعش و تثبیت هژمونش در منطقه است تنها محدودیتش گیر افتادن در دام شعارهایی است که پیشتر از روی بی تجربگی آن را سر داده و حال برای اقناع حامیانش مجبور است که آن را به روی موشک هایش بنویسد تا دل حامیانش را خوش کند. اما در عمل بازی را عاقلانه و منطقی ادامه خواهد داد. منطقی ترین رفتارش این است که هیچ اهمیتی به افکار عمومی و دیدگاه اپوزیسیون براندازش نداده و با کارت های زیادی که در صحنه منطقه دارد می تواند بازی باکیفیتی را ارائه دهد. روش های زیادی برای تنبیه متجاوز وجود دارد از حذف مقامات تا ایجاد آتش سوزی در مراکز دولتی و دفاتر امنیتی. اگر منطقی به مسئله نگاه کنیم لازم نیست که ایران از خاک خود آتش بازی کند، پایگاه های ایران در سوریه جزء خاک ایران محسوب شده و برای این تاسیس شدند که از خاک ایران دود آتش بلند نشود! اما آن چیزی که برای ایران مهم است این است که در پشت پرده با حذف نتانیاهو از قدرت، تیر خلاص را به خود نتانیاهو زده و با یک تیر پنج هدف را دنبال کند!
آتش بس جنگ غزه
خلاص کردن آمریکا از دست فرزند ناخلف آن هم در آستانه انتخابات
گرفتن امتیاز از غرب
تثبیت هژمونش در منطقه
تغییر بازی از مار و پله به شطرنج تا حوادث نتواند روند منطقی تحولات را تغییر دهد و کسانی که با ایران بد بازی می کنند از بازی کنار روند!
پایان بازی نتانیاهو تاثیر مستقیمی به تحولات جنگ اکراین داشته و بی دلیل نیست که مقامات ارشد نظامی برای کاهش تنش به ایران سفر کردند. هر چه حجم آتش بیشتر باشد با حذف نتانیاهو از قدرت راه برای همه بازیگران هموار خواهد شد! شاید باور نکنید در داخل اسراییل خیلی از رقبای نتانیاهو برای موفقیت ایران دعا می کنند و منتظر فردای جنگ هستند که او را به ترس و بزدلی و پنهان شدن در مخفیگاه امن متهم کنند! باید منتظر حوادث نشست و با حوصله روند تحولات خاورمیانه را دنبال کرد. منطقه آبستن تحولات تازه ای است که برای خود بازیگران اصلی که درگیر این اتفاقات هستند، سوالات بی جواب و معادلات مجهولی دارد!