چوب خطهای روی دیوار پر از فکر است،پر از دغدغه، پر از انتظار... انتظار واژه طولانی است برای پدری که ماه هاست رنگ و بوی خانه را ندیده و نچشیده،انتظار اینکه از چهاردیواری خلاصی یابی که غیرعمد آنجا گرفتار آمده ای،انتظار برای بوئیدن و بغل کردن فرزندانت،بوسیدن چادر مادرت،درآغوش کشیدن همسر و خواهرت.زندان یعنی حسرت،انتظار،ندیدن،دلتنگی و در آغوش نکشیدن و چه انتظاری بالاتر از این که جرمت غیرعمد باشد،دیگر زمان از حرکت باز می ایستد و انتظارها کشنده میشود. مارسمی که نیش میزند و می کشد.
و امسال این ما هستیم که میخواهیم انتظارها را به پایان برسانیم،ما یاران عشق می خواهیم گلریزان کنیم،تا انتظار نگاه های بیگناهت به پایان برسد،تا دستت در دستان کوچک دخترت قرار بگیرد و برایش کفش عید بخری،تا چشمان منتظر مادرت از در برداشته شود با حضورت.
براستی آزادی از زندان طعمی فراموش نشدنی دارد.
منیژه جباری فرد/ داوطلب یاران عشق گروه استان فارس
