بنیاد غیردولتی یاران عشق
بنیاد غیردولتی یاران عشق
خواندن ۴ دقیقه·۳ سال پیش

روز کودک یعنی چه؟


از در که وارد شدم چند تا از بچه ها که تو حیاط ایستاده بودن، سر تا پامو برانداز کردن.

به خصوص اون دو تا کیسه ی بزرگی که دستم بود

احتمالا داشتن واسه سوال هایی که تو سرشون می چرخید جواب پیدا میکردن. این کیه؟ معلم جدیده؟ یعنی تو اون کیسه های بزرگ چیه؟

از کنار نگاه های پر سوال شون عبور کردم و وارد سالن شدم.

قبلا با مدیر انجمن هماهنگ کرده بودم که هدیه ها رو بسته بندی نکنم تا اونها خودشون با شناختی که نسبت به بچه ها دارن برای هر کدوم چیزی انتخاب کنند.

وارد اتاق نسبتا بزرگی شدیم و کیسه ها رو خالی کردم روی میزهایی که وسط اتاق بود. کلاه و شال گردن های نرم و رنگی، عروسک های پولیشی و بازی های فکری و لیوان های تاشو ...

مدیر انجمن با همکارانشون دونه دونه اسم های بچه ها رو می خوندن و براشون هدیه انتخاب میکردن.

- این عروسکه واسه مژگان خوبه، حتما خوشش میاد.

-آره خیلی خوشگله. حتی خودمم عاشقش شدم چه برسه به بچه ها

- این بازی فکری واسه بنیامین

- نه اون اهل بازی فکری نیست اهل شیطونیه

براش کلاه و شال گردن بذار

- فقط حواستون به رنگ و مدل کلاه ها باشه.

واسه پسرا ، دخترونه نذارید بهشون بر میخوره

تو هر ساک کادو هم یه لیوان بذارید.

-این کلاه رو واسه احمد نذار، اون جثه اش بزرگه این براش کوچک میشه اون یکی رو بذار.

از دور تماشا میکردم و با خودم میگفتم یعنی تو همه مدرسه ها مدیر و معاون و مسئولین مدرسه این همه راجع به علاقه و احساسات بچه هاشون می دونن؟

ساک های هدیه آماده شد و برچسب اسم بچه ها روشون زده شد.

با کمک هم وسایل پذیرایی مختصری آماده کردیم و هدیه ها رو چیدیم روی میزی که وسط حیاط پشتی گذاشته شده بود.

زنگ رو زدن و بچه ها جمع شدن. فضای کوچکی بود واسه اون همه بچه، ولی خب واسه همون محیط کوچک و نه چندان مناسب هم کلی اجاره میدادن‌.

مدیر انجمن شروع به صحبت کرد. از بچه ها سوالاتی پرسید در این مورد که آیا میدونن روز جهانی کودک چه روزیه؟ جواب های بچه ها جالب بود و گاها خنده دار

-خانم روزیه که مثلا یه امامی توش به دنیا اومده؟

بچه ها گفتن نه بابا چی میگی

-خانم روز شیطونیه

خنده بچه ها بلند شد

- روز فرشته هاست خانم

- خانم روزیه که پدر و مادرها باید قدر بچه ها رو بدونن ...

خانم مدیر چند دقیقه ای در این مورد برای بچه ها توضیح داد و بعد پرسید: بچه ها کی می تونه بگه بچه ها چه حقی دارن؟دوباره همهمه ی بچه ها شروع شد

بعضی ها که شیطون تر بودن اون وسط مسخره بازی و شوخی میکردن و دائم صدای خنده ی بچه ها رو بلند میکردن

- خانم حق مدرسه رفتن

-خانم حق پارک رفتن

پسر شیطونی که از اول دائم در حال مزه پرونی بود گفت خانم حق آب خوردن

باز همه خندیدن

یکی پرسید؟ خانم حق کار کردن هم دارن؟

بچه ها باز همهمه کردن ولی درست نفهمیدم چی میگفتن

خنده نبود

انگار که از این سوال خوششون اومده باشه و یه جوری دارن از کسی که پرسیده حمایت می کنن

خانم مدیر گفت باشه بچه ها

صبر کنید گوش کنید توضیح میدم

درسته کسی حق نداره از بچه ها بیگاری بکشه یا اونها رو وادار به کار بکنه اما بعضی از شماها به خاطر شرایطتون باید به خانواده کمک‌ کنید. به خصوص پسرها. شما بزرگ مردان کوچک مدرسه ی ما هستین. اینطوری هم به خانواده کمک می کنید و هم خودتون توانمند می شید.

یکی از پسرها داد زد خانم حق ازدواج هم دارن؟

کل حیاط از خنده ی بچه ها رفت رو هوا

خانم مدیر گفت بله ولی وقتی بزرگ شدین

کسی نمیتونه و نباید بچه ها رو وادار به ازدواج کنه. اگر این اتفاق افتاد حتما با بزرگتری، مرجعی جایی صحبت کنید که کمکتون کنند. موقع اهدای هدیه ها، بچه ها دل تو دلشون نبود که اسمشون بالاخره کی خونده میشه.

هر کی اسمش رو می شنید با عجله می رفت سراغ خانم مدیر که هدیه اش رو بگیره.

حسابی دور میز شلوغ شده بود و صدا به صدا نمی رسید. بعضی ها به محض گرفتن هدیه بازش میکردن و بعضی میرفتن بیرون تا دور از بقیه نگاهی بهش بندازن.

چیزی که قلبم رو مچاله کرد استرس و اضطرابی بود که همزمان با خوشحالی دریافت هدیه تو صورت هاشون حس میکردم

نمیدونم یه حس عجیبی بود

بعضی هاشون بعد از گرفتن هدیه می اومدن سمت من و ازم تشکر میکردن

سعی میکردم همه ی عشق و احساسم رو تو همون چند کلمه ی جواب تشکر بهشون نشون بدم

کاش فهمیده باشن چقدر حسشون کردم

کاش فهمیده باشن میدونم حالا که برن خونه، کوهی از غصه و مشکلات در انتظارشونه و من می دونم که این شادی های لحظه ای نمی تونه باعث شه مشکلاتشون فراموش شه

کاش فهمیده باشن قرار نیست رهاشون کنم

میخوام کنارشون باشم

میخوام بیشتر از فقط یه هدیه بهشون بدم

مطمئنم خدا بهم کمک میکنه ...


سمیه معصومی/ داوطلب یاران عشق البرز

روز کودکیاران عشقنرگس کلباسیبنیاد یاران عشقاستان البرز
وبلاگ داوطلبان بنیاد غیردولتی یاران‌عشق. جایی که از تجربه‌ها، احساس و دستاوردهای خود از فعالیت داوطلبانه در بنیاد می‌نویسند
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید