امروز روزیست که جانم از من جدا شد و دلم می خواست تنها باشم، کار خوب آمد و خودنمایی کرد، و من قامت راست کرده و اشک از گونه ها شستم و ایستادم .
نیمه راه گلهای زعفران آمدند و رقص کنان غصه از من زدودند.
گلهای زعفران امروز لبخند بر لبانم جاری و چشمانم را به اشک شوق آراستند.
گلهای زعفران سخنرانی کردند که دیگر مایحتاج خانه را ما تهیه میکنیم، آسوده باش.
گلهای زعفران مسیر عشق شد و یاران عشق آموزشکده این عاشقی .
گلهای زعفران شد مسیری که بنیاد یاران عشق بر مهربانیهای من جاری ساخت.
پدر عشق نگاهش را بر زمین انداخت و قصه عاشقی جانی بیشتر گرفت.
❤یاران عشق را عشق آفریدند❤
محترم تخجم/ داوطلب یاران عشق تهران2