ویرگول
ورودثبت نام
یاسمن رنجبرپور
یاسمن رنجبرپور
خواندن ۲ دقیقه·۵ سال پیش

از من و الکامپ چه خبر؟


الکامپ ۲۰۱۹ دومین تجربه حضور من به عنوان کپی رایتر در نمایشگاه بود، با این تفاوت که تجربه‌م بیشتر شده بود و نیروی کمکی کمتر و یه جورایی باید همه کارو باهم انجام می‌دادم: هم عکس می‌گرفتم، هم استوری می‌ذاشتم هم محتوای پست می‌نوشتم. این وسط اگر کسی کارت ورود نداشت یا فلشش روی مانتور نمی‌خوند هم به من می‌گفت. حالا این قضیه هم مثبت بود و هم منفی: از یه طرف حس می‌کردم به صورت مستقل دارم هزارتا کارو با هم انجام می‌دم و وای چقدر من مفیدم! از یه طرف هم از این همه کار و استرس و محدودیت زمانی خسته شده بودم.

امسال به شخصه قبل از شروع نمایشگاه، همش عزا گرفته بودم که آخر هفته هم قراره برم سر کار و تو نمایشگاه از گرما و خستگی کلافه بشم. با هر دوستی که صحبت می‌کردم بهش می‌گفتم: اه، من این پنجشنبه جمعه باید برم نمایشگاه. اما در طول دوره نمایشگاه به این نتیجه رسیدم که ما همیشه قبل از شروع هر چیزی که فکر می‌کنیم سخته، خیلی ازش می‌ترسیم ولی وقتی داریم انجامش می‌دیم یا زمانش در حال سپری شدنه، تمام اون ترس‌ها و مقاومت‌ها از بین رفته. به قول استادم که می‌گفت: چشم می‌ترسه ولی دست انجام می‌ده.

در طول چهار روز نمایشگاه، ذهن من بیش از هر چیز درگیر نارسایی‌هایی بود که می‌دیدم: از اینکه انقدر زباله تولید شد توسط من و دیگران، از ظرف ‌های یکبارمصرف ناهار بگیر تا لیوان‌هایی که از "تجزیه‌ناپذیرترین" و فشرده‌ترین پلاستیکا ساخته شده بودن و برای پذیرایی ازشون استفاده می‌شد. از غذاهای باقیمانده‌ای که دور می‌ریختیم تا بروشورها و کاتالوگایی که رو زمین پخش شده بودن. جدای از زباله، ترافیک دیوانه کننده مسیر رفت و برگشت و ساعت‌ها تو راه موندن و عرق ریختن و ازدحام جمعیتی که نمی‌دونست چطوری خودش رو باید به خونه برسونه معضلی شده بود: صف‌های طولانی برای اتوبوس، آدمهایی که کنار اتوبان منتظر ماشینای گیر کرده تو راه بندون بودن، اونایی که تو ماشینای شخصیشون تو ترافیک گرفتار شده بودن. همه اینا باعث شدن که از شدت بی اعصابی به محض رسیدن به خونه به فکر خوابیدن باشم!

البته که این نمایشگاه نکات مثبتی هم داشت. از دیدن استارتاپ‌هایی که ایده‌های تازه و خلاقانه داشتن کلی کیف کردم و هر روز از جلوی "اسنپ" که رد می‌شدم به صدای موزیکشون گوش می‌دادم و دوست داشتم جای آدمایی بودم که روی تاب‌های ننویی دراز کشیدن و باد پنکه خنکشون می‌کنه. فضای کل نمایشگاه خیلی جوان بود و من از این قضیه خیلی خوشم می‌اومد. مهم‌ترین دستاوردم همین بود که فهمیدم باید شناور بود در برابر اتفاقات و مقاومت نکرد تا خودشون اتفاق بیافتن. اینکه خیلی چیزها از دور سخت به نظر می‌رسن و شروع کردنشون کار حضرت فیله اما وقتی در حال رخ دادن هستن اونقدرا هم سخت نیستن!





تجربه‌گرا و علاقه‌مند به نوع "انسان"، "خلق کردن"، "دیدن" و "خواندن"
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید