yasaman hosein pour
yasaman hosein pour
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

پاییز شد...

پاییز...
فصل قدم زدن زیر نم نم باران،فصل دویدن زیر رعد خشمگین...
پاییز فصل لبو های لب سوز کنار خیابون و انار های ترک خورده...
پاییز فصل خرمالو های رسیده...
و نشستن روی صندلی ی کافه های تاریک...
عطرش با همین هاست که در هوای ما پیچیده...!
پاییز بهشت نارنجی خداست...
مهرش زمانی است که نمیدانی هوا سرد است یا گرم،نمیدانی لباس گرم بپوشی یا خنک!
پاییز فصل خیابان های خیس که ابران هیچکدام را از اشکشان دریغ نکردند:)
پاییز نارنجیِ معروف بچه های کوچه است...
اما...
پاییز با تمام دغدغه هایش،با تمام بد خبری کلاغ هایش،شوری دارید،که در هیچ غذای پر نمکی نمیتوان چشید و در آب دریا هم نمیتوان یافت...
پاییز فصل نارنجیِ بچه های کوچه است...
فصل پنجره های بسته...
فصل آب های ولرم...
فصل بافتنی های مادربزرگ...


یاسمن.ح✍?

تنها یک لایک،یک کامنت و فالو امیدی بزرگ و گران بها برای من است...! تا میتوانیم خوبی کنیم...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید