یاسمن صفوی
یاسمن صفوی
خواندن ۲ دقیقه·۴ سال پیش

دلیلی پنهان...ضعف اعتماد به نفس...

اتفاقی ساده، جرقه ای برای اندیشیدن...
اتفاقی ساده، جرقه ای برای اندیشیدن...

چقدر من زشتم...چرا اینقدر چاقم؟!!... چقدر تو این عکس زشت و بد افتادم...خوش به حالش، چقدر نازه،و....

قطعا ما در زندگی روزمره مان، این جملات اعصاب خوردکن را از آدم های مختلف زندگی مان میشنویم و دوست داریم در آن لحظه سرمان را به دیوار بکوبانیم. اما کمی دقیق و عمیق فکر کنیم که برخی از آدم ها برای چه این حرف ها را میزنند؟ آیا فقط برای راه رفتن روی اعصابمان و به هم ریختن آن این کار را میکنند، یا واقعا در ذهنشان آنها زشت هستند و بدهیکل؟

چند روز پیش بود که برای خودم همچین اتفاقی افتاد، با دوستم به مغازه ی مانتو فروشی رفته بودیم تا لباسی را برای خرید انتخاب کنم، مانتوی قشنگی را پسندیدم، پس آن را برداشتم و به اتاق پرو رفتم، پس از پوشیدن آن دوستم آمد تا مانتو را در تن من ببیند،لبخندی زد و ذوق زده گفت: عالی شده ای، حتما آن را بردار، ولی اخم هایم در هم رفت و گفتم: نه، خیلی چاقم کرده است آن را برنمی دارم.دوستم به شدت کفری شد و چند چیز بارم کرد و گفت خیلی لوس و مسخره هستی، و بعد هم رفت. شب، قبل از خواب،به این ماجرا می اندیشیدم، فکر میکردم که من واقعا با آن مانتو بد شده بودم ولی چرا دوستم فکر کرد که من دارم لوس گری در میاورم،ناگهان به آدم های اطرافم اندیشیدم که هر بار،آن ها رفتاری مثل من داشتند، من چقدر به آنها چیز میگفتم ولی اکنون واقعیتی را دریافتم.

این آدم ها که به ظاهر هر روز و هر ساعت روی مغز ما می روند، خودشان بیشتر در حال زجر کشیدن هستند، زجر کشیدن از بی اعتماد به نفسی... بله، آن ها واقعا اعتماد به نفسشان صفر یا حتی زیر صفر است، و انچه که می گویند واقعا در نظرشان یک واقعیت است نه لوس گری... بدترین کاری که با این نوع آدم ها میتوانیم بکنیم، این است که توی ذوقشان بزنیم، حتی به شوخی،خیلی داغونشان میکند،پس بیشتر حواسمان باشد...:)

نویسنده نیستم و تنها برای کسب تجربه ای جدید، به پیشنهاد یکی از دوستان خوبم، به این جمع آمده ام:) خوشحال میشوم مرا در این راه،راهنمایی کنید.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید