با دیدن هر کدوم از این تابلوها، اگه معنیشون رو ندونیم احتمال اینکه به سلامت به مقصد برسیم خیلی کمه. بخش مالی یک کسب و کار هم دقیقا همینطوریه. جادهی مالی یک بیزنس اصطلاحات، مفاهیم، پارامترهای خاصی داره که نیازه برای برنامهریزی مالی مناسب بهشون اگاه باشیم و بتونیم ازشون در تصمیماتمون استفاده کنیم.
از اونجایی که هر کدوم از این اصطلاحات تعریف، فرمول و نسبت های اندازه گیری به خصوص خودش رو داره امکان بررسی کاملشون در یک مقاله نیست و بنابراین در این مقاله فقط یک لیست کامل از اصطلاحاتی که باید به عنوان صاحب یک کسب و کار بهشون اشناییت داشته باشیم ارائه میشه.
شاخص ها و اصطلاحات مالی
صورت های مالی (Financial Statements): ترازنامه(Balance Sheet)، صورت سود و زیان، صورت جریان وجوه نقد، صورت سود و زیان جامع
بدهی(Debt (DR)): یک ورودی حسابداری که در آن در ترازنامه شرکت یا افزایش دارایی یا کاهش بدهی وجود دارد.
حساب پرداختنی (Accounts payable): مقدار پولی که یک شرکت به طلبکاران (تامین کنندگان و غیره) در ازای کالاها و یا خدماتی که تحویل داده است بدهکار است.
حساب دریافتنی (Accounts receivable): مقدار پولی که مشتریان به یک تجارت پس از تحویل و یا استفاده از کالا یا خدمات بدهکار هستند.
سرمایه (working capital): دارایی مالی یا ارزش دارایی مالی، مانند پول نقد یا کالا. سرمایه در گردش (Working Capital or Cash flow) با کسر داراییهای جاری شما از بدهی های جاری محاسبه میشود – اساساً پول یا دارایی هایی که یک سازمان میتواند کار کند.
موجودی (Inventory):
جریان نقدی (Cash flow): درآمد یا هزینه ای که انتظار می رود از طریق فعالیت های تجاری (فروش، تولید و غیره) در یک دوره زمانی ایجاد شود.
هزینه کالاهای فروخته شده (Cost of goods sold (COGS)): هزینه های مستقیم مربوط به تولید کالاهای فروخته شده توسط یک شرکت است. فرمول محاسبه اش به آنچه تولید می شود بستگی دارد، اما به عنوان مثال ممکن است شامل هزینه مواد خام (قطعات) و مقدار نیروی کار کارکنان در تولید باشد.
اعتبار (Credit (CR)): یک ورودی حسابداری که بسته به معامله ممکن است دارایی ها را کاهش دهد یا بدهی ها و حقوق صاحبان سهام را در ترازنامه شرکت افزایش دهد. هنگام استفاده از روش حسابداری دو ورودی، برای هر تراکنش دو ورودی ثبت می شود: یک اعتبار و یک بدهی.
هزینه های ثابت(Fixed expenses (FE)): پرداخت هایی مانند اجاره بها که در یک برنامه منظم انجام می شود.
هزینه های متغیر(Variable expenses (VE)): هزینه هایی مانند هزینه های نیروی کار که ممکن است در یک دوره زمانی معین تغییر کند.
هزینه های انباشته (Accrued expenses (AE)): هزینه های متحمل شده ای که هنوز پرداخت نشده است.
هزینه های عملیاتی (Operation expenses (OE)): مخارج تجاری که مستقیماً با تولید کالاها یا خدمات مرتبط نیستند – به عنوان مثال، هزینه های تبلیغات، مالیات بر دارایی یا هزینه های بیمه.
دفتر کل(General ledger (GL)): ثبت کامل تراکنش های مالی در طول عمر یک شرکت.
بدهی های جاری و بلندمدت(Liabilities (current and long-term)): بدهی ها یا تعهدات مالی یک شرکت که در طول عملیات تجاری ایجاد شده است. بدهی های جاری (CL) بدهی هایی هستند که ظرف یک سال قابل پرداخت هستند، مانند بدهی به تامین کنندگان. بدهی های بلند مدت (LTL) معمولاً در یک دوره زمانی بیش از یک سال قابل پرداخت هستند. نمونه ای از بدهی بلند مدت می تواند وام مسکن چند ساله برای فضای اداری باشد.
درامد خالص (Net income): کل درآمد یک شرکت که به آن سود خالص نیز می گویند. درآمد خالص با کسر کل هزینه ها از کل درآمدها محاسبه می شود.
صورت سود و زیان یا صورت درامد (Profit and loss statement (P&L)): صورت مالی که برای خلاصه کردن عملکرد و وضعیت مالی شرکت با بررسی درآمدها، هزینه ها و هزینه ها در یک دوره زمانی خاص، مانند فصلی یا سالانه، استفاده می شود.
بازگشت سرمایه (Return on investment (ROI)): معیاری (KPI) برای ارزیابی عملکرد مالی نسبت به مقدار پولی که سرمایه گذاری شده است.
استهلاک (Depreciation): استهلاک اصطلاحی است که از دست دادن ارزش دارایی در طول زمان را محاسبه می کند. به طور کلی، یک دارایی باید ارزش قابل توجهی داشته باشد تا بتوان استهلاک آن را تضمین کرد. دارایی های معمولی که باید مستهلک شوند، خودروها و تجهیزات هستند. استهلاک در صورت سود و زیان به عنوان هزینه ظاهر می شود و اغلب به عنوان “هزینه غیر نقدی” طبقه بندی می شود زیرا تأثیر مستقیمی بر وضعیت نقدی شرکت ندارد.
حاشیه ناخالص (Gross margin): حاشیه ناخالص درصدی است که با گرفتن سود ناخالص و تقسیم بر درآمد برای همان دوره محاسبه می شود. این نشان دهنده سودآوری یک شرکت پس از کسر بهای تمام شده کالای فروخته شده است.
سود ناخالص (Gross profit): سود ناخالص نشان دهنده سودآوری یک شرکت به دلار، بدون در نظر گرفتن هزینه های سربار است. با کم کردن بهای تمام شده کالای فروخته شده از درآمد برای همان دوره محاسبه می شود.
درآمد خالص (Net Income): درآمد خالص مبلغ دلاری است که در سود به دست می آید. با گرفتن درآمد و کم کردن تمام هزینه ها در یک دوره معین از جمله COGS، سربار، استهلاک و مالیات محاسبه می شود.
حاشیه خالص (Net Margin): مارجین خالص درصدی است که سود یک شرکت را نسبت به درآمد آن نشان می دهد. با گرفتن درآمد خالص و تقسیم آن بر درآمد برای یک دوره معین محاسبه می شود.
درامد (Revenue): درآمد عبارت است از هر پولی که توسط کسب و کار به دست می آید.
تنوع بخشی (Diversification): تنوع بخشی روشی برای کاهش ریسک است. هدف تخصیص سرمایه در بسیاری از دارایی ها است به طوری که عملکرد هر یک از دارایی ها عملکرد کل را دیکته نمی کند.
بهره (Interest): بهره مبلغی است که برای وام یا خط اعتباری پرداخت می شود که بیش از بازپرداخت مانده اصل است.