نمیدونم الان بقیه جاها چه خبره، اما اصفهان از یک ساعت پیش صداهای وحشتناکی کل شهرش رو فرا گرفته. میگن امشب خیلی قراره خطرناک بشه اوضاع.

بعضی از دوستام بهم زنگ زدن و گفتن ما داریم از اصفهان خارج میشیم. بعضی از دوستام توی کتابخونه دارن درس میخونن. بعضی از دوستام بیخیالن و الان توی کافی شاپ نشستن. منم توی خونه کنار خانواده، استرس دارم، داداشمم که سربازیه.
به تموم کسایی که برام عزیز بودن این چند روز پیام دادم و سعی کردم احساساتم رو بهشون بگم. باهاشون گپ زدم.
خیلی دلم گرفته، خیلی میترسم که برای کسی اتفاقی بیفته. کاش کاش زودتر صبح شه و همه چیز تموم شه.
کاش هیچ وقت کلمه جنگ و انجام اون بین آدما خلق نمیشد. کاش هیچوقت خشونتی نبود.
خیلی وحشتناکه. کاش این روزا زودتر تموم میشدن!