اگر این روزها در اینترنت و شبکههای مجازی چرخی زده باشید، حتما زن جوانی را دیدهاید که با شمایل و دشداشهای عربی، آهنگی میخواند و مردم در جواب آن ثوره میگویند. در زبان عربی ثوره به معنای انقلاب است و این اتفاق در خارطوم سودان رخ داده است. الا صالح یا صلاح زن جوانی است که این روزها به نماد اعتراض و جنبش زنان در اعتراضات و انقلابهای خیابانی سودان بدل شده است. این روزها به او نامها و القاب مختلف و تاریخی نسبت میدهند. در این بین دو نام از همه بیشتر شنیده میشود: کانداکی – Kandake و ملکه نوبیها.
کانداکی در زبان مروئیتیک که مربوط به پادشاهی کوشها در دوران اسلاف و باستان آفریقا مرسوم بوده به معنای ملکه است. نوبیها هم قومی هستند که در شمال سودان و جنوب مصر زندگی میکنند. زبانشناسان کانداکی را در اصل به معنای پاک و معصوم میدانند.
فارغ از اینکه نماد و شخصیتسازی الا صالح اتفاقی رخ داده و یا دست دیگران در شکلگیری و به خورد ملت دادن آن نقش داشته، چند نکته جالب توجه در این رخداد وجود دارد که این زن جوان را بدل به نماد قدرتمند انقلابی در سودان کرده که باید به آن توجه داشت. منظور من از توجه نه از بعد سیاسی که از بعد کهنالگویی و شخصیتشناسی است که میتواند در فرآیندهای برندسازی برای فعالان این حوزه جذاب باشد پس به همین دلیل نوشتار کوتاهی در این باره حاضر کردم. شایان ذکر است که برای نوشتن و گردآوری این نوشته از چندین منبع موثق و قابل اتکا استفاده کردم. امید که به عمیقتر شدن نگاهمان کمک کند.
الا صالح دشداشه زنانهای بر تن دارد که زنان سودانی معمولا در زمان کار بر تن میکردهاند. این لباس نمادین خود هویتی از زنان کارگر و فعال در جامعه سودنی را به تصویر کشیده که از اعصار پیشین زنان بر تن داشتهاند. اگر بخواهیم توجه ویژه به این نوع لباس پوشیدن داشته باشیم میتوان عنوان کرد که این خانم جوان میخواهد همزمان با احترام به فرهنگ کشور خود، از قابلیتها و نقش پررنگ زنان در جامعه سخن بگوید. نقشی که ممکن است در بسیاری مواقع در تضاد با فرهنگ جامعه باشد.
الا صالح لباس سفیدی بر تن دارد و پوشش زیرین آن به رنگ سیاه است. رنگ سفید در واقع رنگ نیست اما بدلیل عدم وجود دیگر رنگها بوجود میآید. رنگ سفید در فرهنگها و ادیان مختلف از گذشته تا به امروز نمادی از پاکی و خلوص و شروع جدید را با خود به همراه داشته است. رنگ سیاه هم رنگی است که بدلیل عدم حضور نور بوجود میآید. در فرهنگهای مختلف این رنگ نمادی از قدرت و درایت و همچنین عزا و مرگ بوده است.
الا صالح با ضرب آهنگی محلی و لباسی نمادین بر روی سقف خودرویی سفیدرنگ ایستاده و شعری انقلابی میخواند. در این میان زنانی هم هستند که گرداگرد او را گرفته و با او همراهی میکنند.
بنابر نظریه کهنالگوهای یونگ، میتوان دو کهنالگوی آدم معمولی و بیگناه را در الا صالح مشاهده کرد. این نگاه از پس دیدن رنگها، حالت دست، نحوه شعرخوانی، سادگی در حضور، عدم وجود ادوات مدرن امروزی و گوشواره او استنباط شده است.
شاید بهتر باشد در ابتدا توضیحی در مورد کهنالگوها داشته باشیم: کهنالگو در روانشناسی تحلیلی آن دسته از اشکال ادراک و دریافت را که به یک جمع به ارث رسیدهاست کهنالگو یا سَرنمون میخوانند. هر کهنالگو تمایل ساختاری نهفتهای است که بیانگر محتویات و فرایندهای پویای ناخودآگاه جمعی در سیمای تصاویر ابتدایی است. مانند اساسیترین کنشهای زیستی احتمالاً مهمترین تصاویر ابتدایی در همهٔ دورانها و نژادها مشترک است. یک کهنالگو را میتوان همچون یک ذخیرهٔ هوشافزا، یک نقش سر، یا یک اثر ارثی تصور کرد که از طریق تراکم تجربیات روانی بیشماری که همواره تکرار شدهاند تکوین یافتهاست. تصاویر ابتدایی محصول و مرتبط با دو عامل هستند: فرایندها و رویدادهای طبیعی که پیوسته تکرار میشوند و عوامل تعیینکننده درونی زندگی روانی و کل زندگی. این تصاویر با کمک طبیعت دوگانه به خوبی میتوانند هر دو دسته دریافتهای بیرونی و درونی را هماهنگ سازند و به آنها معنا بخشند و اعمال انسان را در راستای همین معنا هدایت کنند. این تصاویر با هدایت غرایز ناب به درون قالبهای نمادی، انرژی روانی را از سردرگمی عظیمی که ادراک محض پدید میآورد، خلاصی میبخشد. از این جهت این تصاویر قرینهٔ ضروری غرایز هستند، ولی افزون بر آن مکانیسمی هستند که بدون آن در یک وضعیت جدید ممکن نبود. (ویکی پدیا).
آدم معمولی را همه دوست دارند چون نه قمپوز در میکند، نه کسی از آن میترسد، براحتی دیگران میتوانند با او ارتباط بگیرند، همیشه در بین مردم است، مردم او را جزئی از خود میدانند و لباس معمولی و متعارف میپوشد. این شاخصههای رفتاری یک آدم معمولی است. (راستی اگر می خواهید جای زیادی در دل همه مردم داشته باشید آدم معمولی را فراموش نکنید). معمولا رهبران سیاسی و فعالانی که دوست دارند بیشتر در دل مردم جای داشته باشند آگاهانه و یا بصورت ناخودآگاه از شاخصههای رفتاری کهنالگوی آدم معمولی استفاده میکنند. مثلا شما همواره دیدهاید در سرتاسر دنیا نزدیک به انتخابات که میشود، بسیاری از کاندیداها خود را به میان مردم میرسانند تا بیشتر دیده شوند و در ناخودآگاه مردم، آنها را آدم معمولی دریابند تا بیشتر دوست داشته شوند و شانس بیشتری برای موفقیت در انتخابات داشته باشند. این اتفاق در تمام جنبشهای آزادی خواهانه نیز اتفاق میافتد.آدم معمولی کهنالگوی اساسی در دموکراسی است، دموکراسی هم چیزی است که مردم جهانهای عقب افتاده اسمش را زیاد شنیدهاند و حس خوبی به آن دارند. در این کهنالگو هیچگونه تزویر و تصنعی یافت نمیشود، همانطور نیز گرایش به تسطیح و ترازیابی هم در آن وجود دارد.
بیگناه هم آزاد و رها است. در واقع بیگناه بدنبال رهایی است، رهایی از بند و آزادانه زندگی کردن، زندگیای که انسانها را به خود فرا میخواند، خودی که ورای چیزی است که ما امروز میبینیم. این بدان معنا است که ممکن است که انگارههای ما با چیزی که در جامعه یا زندگی میبینیم فرق داشته باشد. این بدلیل آن است که ممکن است این انگارهها بدلایل متعدد همچون قوانین و مقررات جوامع از لحاظ اجتماعی و فرهنگی و سیاسی نادیده انگاشته شوند. به همین دلیل اگر در جایی این گونه رفتار را ببینیم به سرعت جذب آن میشویم. وجود رنگ سفید در هیبت الا صالح این کهن الگو را در ما فرا میخواند.
مواردی که گفته شد باعث شده که این خانم جوان بدل به نماد مقاومت در دنیای سودانیها شده و تمام دنیا به او توجه نشان داده و علاقهمند شوند.
در واقع چیزی که به کمک او آمده حلول کهنالگوها در ناخودآگاه جمعی است، ناخودآگاهی که مفاهیمی در سرتاسر دنیا یکسان و شبیه به هم دارد. این مفاهیم در تمام دنیا و در تمام انسانها باعث ابراز راحتتر مفاهیم عمیق شده که میتوان با استفاده از آن توجه همگان را به خود جلب کرد و موفقیت بیشتری در ماموریتهای خود بدست آورد. توجه به این امر در دنیای برندسازی کمک میکند تا ارتباط بهتر، مانا و همیشگی با مخاطبان برند خود داشته باشیم.
فراموش نکنیم که کهنالگوها در تمام دنیا و میان انسانها به یک شکل درک میشوند، به همین خاطر قدرتی شگرف و بدون مرز در آنها نهفته، چونان که میتوانند نامی ناشناخته را در یک هفته به شناختهشدهترین نامها بدل کنند.
فراموش نکنیم که کهنالگوها در تمام دنیا و میان انسانها به یک شکل درک میشوند، به همین خاطر قدرتی شگرف و بدون مرز در آنها نهفته، چونان که میتوانند نامی ناشناخته را در یک هفته به شناختهشدهترین نامها بدل کنند.