ما موجوداتی هستیم مجهز به حس پشیمانی. این حس همواره انسان خردمند را از انجام اشتباهات گذشته خود بازداشته. در قلمرو حیوانات نیز برای مثال اگر یک گربه، پا روی جسم تیزی بگذارد به دلیل دردی که کشیده دیگر این کار را انجام نمیدهد. این عملِ گربه را معمولا به غریزه او نسبت میدهند حال اگر یک انسان از انجام کار مضری پرهیز کند او را به دلیل اراده وی تحسین میکنند. چه فرقی بین گربه و انسان وجود دارد؟ آیا چون انسان پیوند های نورونی بیشتری در مغز خود دارد که توانایی ایجاد استراتژی و دور اندیشی بیشتری به او داده، او را به موجودی دارای اراده و حتی روح -که هیچ تعریف رسمی از آن وجود ندارد- تبدیل کرده؟
در بحث تصمیم گیری انسان، باور بر این است که تجارب گذشته، بین پیوند های نورونیِ مغز ذخیره میشوند و هنگامی که رویداد مشابهی رخ میدهد، تجارت مربوط به آن خودشان را نمایان میکنند و تجربهای که قوی تر است به اتقافات دیگر میچربد و ما با توجه به آن، عمل مناسب را انجام میدهیم. یعنی همانطور که هنگام به برق زدن یک اتو، با توجه به سیمکشی های داخلیاش کاری جز داغ کردن فلز زیر آن انجام نمیدهد، انسان نیز هنگام دریافت ورودی حسی، با توجه به سیمکشی های داخلی خود، تنها یک عمل مشخص را انجام میدهد اما چون مغز انسان خیلی پیچیدهتر از سیم کشی داخلی اتو است و ما از پیشبینی تصمیمات آینده عاجزیم، خودمان را مختار و دارای روح میدانیم درحالیکه تفاوت چندانی با هر سیستم دلخواهی نداریم.
حال آیا باور به این اطلاعات موجب سرخوردگی ما از تجربیاتمان و بیروح شدن دیدگاه ما از خودمان بعنوان یک انسان میشود؟ به نظر من خیر! چون شما در نظر بگیرید که حدود ۹۰ ميليارد نورون موجود در مغز، ما را به تجربه انواع احساسات مختلفِ شادی، غم، حسادت و ... وامیدارد درحالیکه ابر ماشین بدن انسان را به سوی بقا و ادامه نسل راهنمایی میکند.
این شگفت انگیز است!