سه چالش اصلی پذیرش نوآوری مدل کسب و کار را برای شرکتها دشوار می کند:
1. تفکر خارج از منطق غالب صنعت. ایستمن کوداک علی رغم اینکه پیشگام اولیه صنعت فناوری بود ، پیش بینی کرد که عکاسی دیجیتال در طی ده سال ،که در اوایل دهه 1990 بود ، کمتر از 5 درصد از بازار را به خود اختصاص دهد. تا سال 2009، عکاسی دیجیتال 95 درصد از بازار عکاسی را تصرف کرده بود. پاسخ صنعت موسیقی به فناوری ام پی تری این بود که با مشکلات حقوقی دانلود کنندگان غیرقانونی درگیر شود و به جای پذیرفتن نوآوری ، از Napster شکایت کرد. اپل بعداً دانلود موسیقی قانونی را ارائه داد که نتیجه آن بستر بسیار موفق ای تونز بود. هر دو هنجارهای صنعت را در آن زمان تغییر دادند.
2. دشواری تفکر به مدل های کسب و کار به جای فناوری و محصولات. ما قصد داریم روی توسعههای خط تولید ساده یا حتی اختراعات جدید تمرکز کنیم، که هر دو محصولی ملموس هستند در مقابل فکر کردن به خدمات. ما همچنین معتقدیم که پیشرفت های چشمگیر به منابع زیادی نیاز دارد، حتی اگر فیس بوک در یک اتاق خوابگاه دانشکده شروع به کار کند و جف بزوس هنگام سفر در سراسر کشور با اتومبیل خود ، طرح تجاری را برای آنچه آمازون تبدیل می شود نوشت.
3. فقدان ابزارهای سیستماتیک. این افسانه وجود دارد که نوآوری یک روند آشفته است و یک نظم و انضباط مانند سایر حوزه های مدیریت ندارد. ما همچنین فکر می کنیم که فقط نوابغ خلاق ایده های نوآورانه ارائه می دهند