مهدی یزدانی خرم
مهدی یزدانی خرم
خواندن ۲ دقیقه·۵ سال پیش

آدم خواران

«آدم‌خواران» روایتی‌ست میان رمان و نان‌فیکشن.

از سویی به‌شدت به اتفاقِ محوری‌اش پایبند است و از سوی درش تخیل برای روایت ساخته شده.

کتابِ کوچکی‌ست که قطعن یک شاه‌کارِ ادبی به شمار نمی‌رود اما چنان سیلی‌ای می‌کوبد بر گوش خواننده که بعید است فراموش کند.

کتابی که خواندن‌اش این روزها بسیار واجب است.

داستانِ کتاب چندان شرح و تفسیری ندارد که لو برود. مردی جوان در آخرین ماه‌های جنگ میان ناپلئون سوم و بیسمارک در دهکده‌ای کوچک کلامی از دهان‌اش در می‌رود که مردمان گمان می‌کنند او طرف‌دار آلمان‌هاست. ناگهان این مرد شریف که خود و خانواده‌اش خدماتِ بی‌مزد و منتی به روستا کرده‌اند می‌شود نمادی از دشمن، از مخالف، از کسی که باید تکه‌تکه‌اش کرد، از کسی که باید خوردَش...

و این اتفاق در سال ۱۸۷۰ واقعن در دهکده‌ی اوتفای رقم خورده و وقتی ژان تولی برای تحقیق درباره‌ی این ماجرا به آن‌جا می‌رود.

و‌ جالب این‌که بعد این همه سال خیلی جدی تهدید می‌شود اگر زیاد مزاحم‌شان شود قربانی بعدی‌شان خواهد بود! جالب این‌که بعد صد سال از آن روز جهنمی خانواده‌ی آن مردِ مقتول و نواده‌گان و نتیجه‌های‌اش در سال ۱۹۷۰ نواده‌گان و نتیجه‌های قاتلان را می‌بخشند. و دست‌آورد دمونیِ مقتول در کار آب‌رسانی تا همین امروز دلیل اصلی آبادی این روستاست.

ژان تولی روایت نفس‌گیری از جمعیت سیاه‌مست ساخته که کوچه به کوچه این مرد را کتک می‌زنند و حتا اندک مدافعان او نیز راه به جایی نمی‌برند. جامعه‌ای کوچک که خشک‌سالی، بی‌کاری و شکستِ محتوم در جنگ با آلمان‌ها چنان خشن و بی‌رحم‌شان کرده که در یک فرصت ناگهان همه تبدیل به آدم‌خوار می‌شوند. آن هم در حالی‌که هیچ‌کس دنبال حقیقت نمی‌گردد.


وقتی کتابِ «آدم‌خواران» را پیش از چاپ می‌خواندم و بعد در اینترنت گشت می‌زدم درباره‌ی این جنایت حیرت‌زده شدم. این‌که چه‌گونه گاه خشونت و تندی و نعره‌های قضای مجازی شبیه این اتفاق است. این‌که نفرت‌های بی‌دلیل چه‌گونه آدم‌ها را بر یک‌دیگر گستاخ و تندخو می‌کنند و گاه کار از کار می‌گذرد.

«آدم‌خواران» را می‌شود در یک ساعت خواند اما هشدار و واقعیتی که در کتاب است بر جان می‌نشیند.

این‌که چه‌گونه می‌توان در یک ظهر داغ تابستانی تبدیل شد به خشن‌ترین و خون‌خواه‌ترین انسان جهان. رمانِ کوچک ژان تولی از این جهت برای من مهم است که با جزییات شرحِ سقوط جامعه‌ای را می‌دهد که انگار در یک پروسه ذهن و حافظه و مهر و حتا اعتقادات مذهبی‌اش را از دست می‌دهد و هیولا شود...

در یک لحظه...

خواهش می‌کنم این کتاب را حتمن بخوانید.

ژان تولیآدم خواراننشر چشمهاحسان کرم ویسیمهدی یزدانی خرم
مهدی یزدانی خرم نویسنده و روزنامه‌نگار
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید