این عکسِ جیمز جویس را ترکیب کردهام با پیشنهاد خواندن تکهی اول «اولیس» به ترجمهی فرید قدمی. جیمز جویس کنار نوهاش استِفِن. احتمالن در سالهای آخر عمر. از عکسهایی که سالهاست در ذهنام جاخوش کرده مثل داستانهای کوتاهاش در «دابلینیها». تصویر نوه و پدربزرگی که ذهناش کلمهساز اعظم بود. رویارویی دو نسلِ یکخاندان که تا امروز نامشان طنین بلندی دارد. قصهی «اولیس»اش روایتیست پردامنه در ادبیات ایران که تکرار مکررات است نوشتناش.
از تلاشهای اولیهی بهمن شعلهور در دههی چهل برای ترجمهاش تا ترجمهی درنیامدهی مترجمِ بزرگمان منوچهر بدیعی و حالا تلاش یک مترجم جوان که به ثمر نشسته.
اصولن از افسانهپردازی دربارهی کارهای افسانهای متنفرم و خو دادهام خودم را به درکِ کسانی که جان میکنند در همین فضا تا از سانسورهای مختلف که یکیشان ارشاد است و بقیه گاه تنگنظریها بگذرند. جلد اول ترجمهی قدمی را خواندم و با چند دوست بسیار زباندانام تطبیقهایی دادیم، الحق کار قابل دفاع است. اصولن جویس هم طرفداران و منتقدان خودش را دارد. بسیاری این رمان را دوست ندارند و بسیاری دیوانهاش هستند. ارجاعهای مدام نویسنده به تاریخ و مذهب و زبان و شهرهاو... چنان زیادند که نمیتوان بدون آنها خواند رمان را و این نگاه جویس بوده به ادبیات.
مرحوم سحابی سالها پیش به من گفت «بسیاری میگفتند پروست را فلانی و بهمانی میخواهند ترجمه کنند و اصلن تو سراغاش نرو... و من ترجمه کردم و چاپ شد و هی توهین شنیدم. قبول. من بد. بفرمایید انجام دهید شما» از این گفتوگو که از قضا منتشر هم شد نزدیک هفده سالی میگذرد و من چیزی از آن مدعیان ندیدم. سه بار ترجمهی پروست را خواندهام و حظ بردهام و باز خواهم خواندَش.ح
الا قصدم قیاس نیست بلکه روایت شخصی خودم است. من با فارسیِ ترجمهی قدمی ارتباط برقرار کردم و برای همین به راحتی پیشنهادش میدهم برای خواندن و قطعن ممکن است بسیاری همنظر نباشند با من. برای من مهم خواندن جویس است نه دعواهای حیدری،نعمتی. من از منظر فکری فرسنگها با فرید قدمی فاصله دارم. چه باک. و این ربطی ندارد به ترجمهی او. مگر ما بر اساس عقاید فکریمان رمان میخوانیم؟ که اگر چنین باشد پس وای بر ما. میشود همان سانسوری که حتا تا سالهای پیش خودم شاهدش بودم، اینکه برخی کتابفروشیها کتابهای مثلن سولژنیتسن یا منتقدان شوروی را ویزیت نمیکردند و در دههی شصت این قضیه بسیار پررنگتر بوده... به هرحال «اولیس» را پیشنهاد میدهم و مشتاقام تکهی دوماش نیز درآید. گویا این اتفاق هفتهی آینده میافتد.