مهدی یزدانی خرم
مهدی یزدانی خرم
خواندن ۲ دقیقه·۵ سال پیش

شاه ماهی


از بخت‌یاری‌ام بود که توانستم نمایشِ «شاه‌ماهی» را به کارگردانی رضا بهاروند ببینم. اثری که بهار امسال چند هفته اجرا شده‌بود.

متنی درخشان و روایتی برآمده از تحقیر بدن‌های آدم‌های در حصر.

قصه وجهِ سمبولیستی کاملی دارد.

جزیره‌ای میان دو کشور که نفرین‌شده است. مردی که قبل‌ها ابراهیم نام داشته و حالا کِیسون( با باری درخشان امیر جدیدی) به خاطر قتل دخترش دست به کشتار در جزیره زده و عملن حاکم آن‌جا شده و فقط اجازه داده بچه‌های مُرده‌گان زنده بمانند. آن‌ها به او «بابا» می‌گویند.


کیسون به راحتی آدم می‌کشد و از طرفی دو کشور همسایه‌ی جزیره هم که چهل سال است در جنگ‌اند هیچ علاقه‌ای به فراریان جزیره ندارند. در اولین روز صلح هشت نفر از دختران و پسران جزیره تصمیم مهمی گرفته‌اند. برخی می‌خواهند بروند حتا اگر بمیرند و برخی می‌خواهند بمانند اما دیکتاتور از همه چیز خبر دارد و آن‌ها باید تعذیب را تحمل کنند...

متن با این وجه نمادین و با صحنه‌ای که ساحلِ دریاست و اتوبوسی کهنه محلِ اقامتِ کیسون، تخریب و تحقیر یک‌یک آدم‌ها را روایت می‌کند.

آن‌ها برای دیکتاتورِ نیمه‌دیوانه بازی می‌کنند، به اشاره‌اش آواز می‌خوانند، حتا خود را به دریا می‌اندازند چون او می‌خواهد و مدام ترس عمیق‌شان را ابراز می‌کنند. دیکتاتور به عنوانِ مرکزِ متن تبدیل شده به عقل. به امری الهی‌گونه که حتا تمرد از او برای نیمی از هشت نفر توجیه‌شدنی نیست. او با حرکاتِ اغراق‌آمیز بدن‌اش، انرژی کلام و تحقیر خشن تمامِ آن جوانان را در مشت دارد. جنازه‌ی مخالفان را زیر اتوبوس و در محفظه‌ای آکواریوم‌مانند نگه می‌دارد و با شوخ‌طبعی شرح کشتار و تجاوز به تک‌تک مادران و والدانِ جوانان را می‌دهد. او منتظر است آن‌ها قیام کنند. اصلن تحریک‌شان می‌کند، گویا می‌خواهد از بین برود و به روحِ دخترش بپیوندد اما هیچ‌کس اعتراض نمی‌کند، جز یک نفر که او هم به فجیع‌ترین شکل و مقابل دیده‌گانِ دوستان‌اش کشته می‌شود و البته رستگار.


قدرتِ بدوی‌ای که در تنگنای ذهن و زبان خود گرفتار آمده باز هم محدودیت‌ها را بیش‌تر می‌کند اما هیچ اعتراضی نیست.

در واقع میل به زنده‌ماندن در هر شرایطی و باور به حفظِ بدن در اولویت است. در ابتدای نمایش و در مونولوگِ عالی کیسون او می‌گوید بعدِ مرگ فجیع دخترش دیگر چیزی جز «بدن» نیست و عملن همین وضعیت را برای دیگرانی که تحتِ قدرت‌اش هستند رقم می‌زند. فقدانِ هر نوعِ امر درونی قدرتمند جز در یک پسر عاشق این بدن‌ها را به‌نحوی مطیع بار آورده که حتا دیکتاتور هم از حقارت و ترس‌شان مشمئز می‌شود.

و تن دیکتاتور به بودن‌اش ادامه می‌دهد.

رضا بهراوندامیر جدیدیتئاترشاه ماهیمهدی یزدانی خرم
مهدی یزدانی خرم نویسنده و روزنامه‌نگار
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید