محمد بلوری یکی از مهمترین روزنامهنگاران تاریخِ مطبوعات ایران است. مردی که بسیاری از گزارشها و روایتهایاش تاریخی و نمادین محسوب میشوند. به او «پدر حادثهنویسی» ایران لقب دادهاند که استعانت دارد به چند دهه حضور او بهعنوان دبیر سرویس حادثه در روزنامههای مهم.
او در دههی سی صفحهی حوادثِ روزنامهی کیهان را تاسیس کرد و تحولی ساخت در گزارشنویسی حادثهای. کتابِ خاطرات او که چند روزیست منتشر شده روایتیست خواندنی، نفسگیر و مملو از اتفاقهای مهم تاریخ ایران از نگاه او. از حضورش در صحنههای قتلهای مهم تا تماشای اعدامهای سیاسی بهعنوان خبرنگار.
بلوری گاهی بهخاطر این گزارشها هم قبل و هم بعد انقلاب به دردسر جدی نیز دچار میشود. او روایت میکند که چهگونه چند روز میان نیروهای ایران در جنگ ظفار بود، یا اسرار مرگ مشکوک ابوالحسن ابتهاج را روایت میکند.
قصهی اعدام هویدا، اعتصاب روزنامهنگاران، تیتر مشهور «شاه رفت»، ماجرای هوشنگ ورامینی یکی از مخوفترین قاتلان زنجیرهای دههی چهل و...
او که به خاطر این روایتها یکی از مهمترین چهرههای روزنامهی کیهان قبل انقلاب است بسیاری از تحولات سیاسی را نیز برای مخاطب شرح میدهد. سیر تغییر و تحولات جریانهای روزنامهنگاری مثلن. او روایت میکند دستگیری خسروگلسرخی و ماجرای اعداماش را یا قصهی اعدام طیب حاجرضایی و نبش گورش به خاطر دخالت پزشکی قانونی. همینطور ماجرای کشفِ «قتلهای رنجیرهای» و شوکی که در سالهای دههی هفتاد ساخت. قصهی عکسِ همافران در صفحهی اول کیهان و بعد تصفیههایی که ناگهان بعد انقلاب شروع شد.
کتاب بینهایت خواندنیست،
تاریخِ شفاهیای از نگاه یک روزنامهنگار حالا هست و چهار ساله که افتخار داشتم مدت بسیار کوتاهی در شرق و اعتماد همکارش باشم. محمد بلوری از آن جنس روزنامهنگارانیست که مملو از رازند و چون مدام در صحنهها حضور داشتند بعد مدتی خود به کارآگاه هم تبدیل شدند.
نکتهی مهم ستایش اوست از برخی مدیران بلندپایهی کیهان مانند مرحوم مصباحزاده در سالهای قبل انقلاب و البته قصهی رقابت دائمی که با روزنامهی اطلاعات وجود داشت و بسیار هم شدید بود. باید از دوست قدیمیام سعید ارکانزاده یزدی ممنون باشم که سالها با بلوری همکلام شد و خواست این روایتها را بنویسد و خود تدوینشان کرد و حالا این کتاب درخشان در دست ماست.
لحظهای برای خواندناش تردید نکنید...