مهدی یزدانی خرم
مهدی یزدانی خرم
خواندن ۲ دقیقه·۵ سال پیش

نوشتن رنج را دوچندان می‌کند!

فردینان سلین
فردینان سلین

از معدود عکس‌های خندانِ لویی فردینان‌سلین. مشخصن در وضعیتی طبیعی برداشته شده عکس.

پیرمرد با آن لباس‌های چندلایه‌ی عجیبی و غریب‌اش در حیاط خانه‌اش.

امروز وقتی از مجلسِ یادبودِ باشکوه و غم‌دارِ پریسا اقبالیان و ری‌را اسماعیلیون بیرون زدم مخصوصن بعد اجرای درخشانِ فرشاد فزونی، دوست پزشکی از چخوف و سلین گفت و این‌که این دو چه‌گونه هم پزشک بودند، هم نویسنده و خلاص نشدند از درکِ حجم رنج انسانی و خود نیز نابود شدند.

این قضیه برای من بیش از همه سلین را تصویر کرد.

نویسنده‌ای که علاوه بر رمان‌های مهمی که نوشت، بدن و وجود مادی‌اش نیز متحملِ رنج شدند. رنجی همه‌جانبه. رنج تماشای اجساد مُرده‌گان جنگ، رنجِ معاینه‌ی بدن‌هایی که به خاطر فقر دیگر امیدی به بهبودشان نبود، رنجِ تحقیرها، توهین‌ها و رنجِ آوارشدنِ جهان بر سرش.

سلین از آن نویسنده‌گانی بود که بدن‌اش دست‌خوش این رنج شد. فرسوده، فرتوت. به عکس‌های‌اش در سال‌های بعد جنگ نگاه کنید، موجودی عجیب و چین‌های عمیق بر صورت می‌بینید و این در حالی‌ست که موقع مرگ فقط ۶۵ سال داشت.

رنجی که نویسنده تحمل می‌کند گاهی چندسویه است. هم شر را می‌بیند، هم راوی‌اش است، هم خون‌اش را به‌تدریج این شر مسموم می‌کند. خونِ زهردارشده‌ای که او را از داخل می‌پوساند. منزوی یا به‌شدت تندخو و گاهی ولنگار می‌کند و از قضا به سمت مرگ هل‌اش می‌دهد.

هر وقت به تماشای عکس‌های سلینِ عزیز می‌نشینم این تبدلِ رنج درونی را به مظاهرِ بیرونی‌اش می‌بینم. و او تاب آورد و مبارزه کرد و مُرد.

آیا زنده‌گی‌اش شیرین بود؟ آیا می‌توان نویسنده‌ای چون او را با انبوه نویسنده‌گانِ صناعت‌پیشه‌ی بدنه مقایسه کرد؟ اویی که امروز چنین خوانده و ستایش می‌شود چرا در انبوهی از نامه‌های‌اش باید از فقر و باطل‌کردن جواز طبابت‌اش بنالد؟

فکر می‌کنم بی‌رحمی وقایع، تعفنِ جهان و ناآرامی درونی گاه فقط می‌توانند در نویسنده‌ها جمع شوند. و از آن‌ها چهره‌هایی نیمه‌دیوانه و گاه تحمل‌نشدنی بسازند. انگار نوشتن رنج را دوچندان می‌کند.

نوشتن به هیچ‌وجه برای نویسنده تسکین نیست بلکه مورفینی‌ست که باید مدام دوزش بالاتر برود و بالاتر تا عملن او را از پادرآورد. نیش‌کشیدن تاریخ و رنج و ایستادن مقابل مفهومِ پوک آینده باعث می‌شود «سفر به انتهای شب» یا «مرگ قسطی» نوشته شود.

و سلین نمادی‌ست برای من از تراکمِ رنجِ درونی و بیرونی. مردی که شر را با شر جواب داد. و برای همین مدام عکس‌های‌اش را تماشا می‌کنم تا ببینم بدنی که دو‌جنگ و سال‌ها تحقیر را درک کرده چه‌گونه در خود فرومی‌رود.

آیا می‌ارزد درک این رنج به نفرین و انتقام‌اش؟

ری‌ را اسماعیلیونپریسا اقبالیانحامد اسماعیلیونفردینان سلینمهدی یزدانی خرم
مهدی یزدانی خرم نویسنده و روزنامه‌نگار
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید