یگانه محسنی‌پویا
یگانه محسنی‌پویا
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

هرگز، به ندرت، گاهی، همیشه

الیزا هیتمن این بار با موضوعی فمنیستی به میادین برگشته است. کارگردان فیلم «موش‌های ساحل» (با نام اصلی «Beach Rats»‏) امسال بهترین اثر خود را در ژانر درام با موضوع واکاوی شخصیت دو دختر جوان کارگردانی کرد و با آن به جشنوارۀ ساندنس آمد.

Never Rarely Sometimes Always درباره دو دختر نوجوان است گرفتار مشکلاتی می‌شوند و تصمیم می‌گیرند بدون دریافت هیچ حمایتی از جانب خانواده، به مشکلات خویش پایان دهند.

فیلم با سکانسی از یک جشن هرساله در مدرسه شروع می‌شود. دختری به نام آتام با بازی سیدنی فلانیگان، شروع به اجرایی سولو از یک موزیک زیبا و غمناک می‌کند. صحنه بعدی سر میز شام است که اعضای خانواده در سکوت مشغول غذا خوردن هستند. در واقع کارگردان قصد دارد با دو سکانس اول میزان و حجم تنهایی، دور و سرد بودن آتام از دیگران و بخصوص خانواده‌اش را نشان دهد. این دو سکانس متوالی در همان شروع فیلم، برای بیننده باهوش نریتیو کاملی از فیلم است. البته از همین ابتدا می‌توان به کلیشه تکراری نوجوانی منزوی و تنها در هالیوود ایراد گرفت. اما قصه برعکس سایر فیلم‌های هالیوودی با ظهور و حضور یک ابرقهرمان همراه نیست. گویا در زندگی امریکایی آتام، جدی جدی نجات دهنده در گور خفته است، زیرا آتام هفده ساله باردار و تنها است.

آتام که بعد از دادن تست بارداری، از وضعیت خود مطمئن می‌شود، شروع به فکر کردن برای یافتن راه حلی می‌کند تا از شر جنین ناخواسته‌اش راحت شود؛ اما مطلقا به تنهایی. یکی از نکاتی که هیتمن سعی در برجسته‌سازی‌اش در تمام طول فیلم داشته، تنهایی انتخاب شده آتام است. در سکانسی واضح در اوایل فیلم، آتام خودش به شخصه با سوزن برای بینی‌اش پیرسینگ می‌زند. در واقع این عمل نمادی از انتخاب تنهایی برای گذراندن همه امور زندگی این نوجوان امریکایی است. آتام که در پنسیلوانیا زندگی می‌کند مطابق قوانین ایالتی برای سقط جنین به رضایت والدینش نیازمند است. پس اسکیلار را راضی می‌کند تا در سفر به نیویورک برای پایان‌دادن به این مشکل او را همراهی کند. آن‌ها که پول بسیار کمی دارند، در سفر با اتوبوس، با شرایطی مواجه می‌شوند که برایشان غیر‌منتظره است. نکتۀ تأمل‌برانگیز دیگر دربارۀ هیتمن آن است که او با جسارت تمام، از سکوت در فیلمش نمی‌هراسد. در فیلم، هیچ تک‌گویی‌ای وجود ندارد و آتام به‌ندرت دیالوگ‌های طولانی دارد. در عوض، دوربین هیتمن به چهرۀ او و اسکیلار چنان نزدیک می‌شود که گویی می‌خواهد از میان خطوط چهرۀ آن‌ها حقیقت را بیرون بکشد.

آتام نمی‌خواهد از هیچکس کمک بگیرد. البته دلیل اینهمه مقاومت او را ما تا انتهای فیلم هم متوجه نمی‌شویم. نوعی مقاومت عمدی و مصرانه در برابر کمک گرفتن از هرکسی. این کانسپت یادآور فیلم دیگری با همین مضمون است. حتی اگر کمی واقع‌بین باشیم می‌توانیم "هرگز، گاهی، .." را نسخه کپی شده و تنزل یافته شاهکار درخشان کریستین مونجیو "چهار ماه و دو هفته و سه روز"، محصول 2007 رومانیایی است. به همین دلیل بعضی از منتقدان معتقدند که این فیلم کپی دست چندم و کودکانه‌ای از معضل جدی و بزرگی مثل سقط جنین در خاورمیانه است. یک دهن‌کجی نژادپرستانه. هیتمن با تمام تلاشی که کرده است نمی‌تواند همدلی بخش بزرگی از زنان جهان را کسب کند. این فیلم برای نصف بیشتر زنان و دختران جوان جهان، بیشتر شبیه شوخی بامزه‌‌ای است که گوینده‌اش درکی از مصائب ناشی از سرکوب، تنهایی و تبعیض ندارد. در بهشت نمی‌توان گرمای آتش جهنم را بازسازی کرد. هرچقدر هم که تلاش کنی، سوختن را نمی‌دانی.

دوست داشتی پسر بودی؟

هیتمن سعی بر ایجاد همدلی با حداقل کلمات دارد. آتام و دوستش در سراسر فیلم ساکت و پذیرنده پیش می‌روند. جایی در میانه فیلم دوست و دخترعموی آتام از او می‌پرسید: "دوست داشتی پسر بودی؟" این سوال کلیدی فیلم است. هیتمن درد و رنج درونی فیلم را مختص به زنان می‌داند و شاید پاسخ این سوال را بتوان در انتها با عنوان خود فیلم داد: "هرگز، گاهی، بعضی وقت‌ها، همیشه."

شاید بتوان تمام تلاش نه چندان موفق‌آمیز هیتمن و عواملش را در یک صحنه فیلم خلاصه کرد. زمانی که آتام برای پر کردن فرم و پاسخ دادن به یک سری از سوالات قبل از عمل سقط جنین، باید حاضر می‌شد. مصاحبه‌کننده که خانمی مهربان، همراه و حامی بود از او خواست تا با یکی از چهار گزینه هرگز، گاهی، بعضی‌وقت‌ها و همیشه به سوالات او جواب دهد. سوالاتی که لحظات سختی را برای آتام سرسخت و مقاوم رقم می‌زند. زیرا جواب دادن به آن سوالات یکی از دردهای مشترک تمام زنان جهان است.

فیلمجستارسینماهالیوود
روایت می‌‌کنم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید