یه نوجوون دغدغه دار و سمپادی که دوست داره هر لحظه به خودش و دیگران کمک کنه😉! رفیق، یه آهنگ خوب، یه لیوان نوشیدنی خوشمزه و یه جای گرم و نرم جور کن، تا باهم از زندگیمون حرف بزنیم و بهش لبخند بزنیم😊
فقط یه هفتهی دیگه؟
از خواب بیدار شدم و به خواب رفتم؟
چیشد؟ چه اتفاقاتی افتاد؟ اصلا اتفاقی افتاد؟
هر روز بیدار میشم، میرم مدرسه، برمیگردم درس میخونم و میخوابم و دوباره از اول. باز مدارس شروع شدن و روزمرگی برگشت. راستش نمیدونستم چی بنویسم. البته بهتره بگم اصلا نمیخواستم چیزی بنویسم. ایده زیاد داشتم اما حس و حالش نبود و همین الان هم که دارم مینویسم نیست! میخواستم کنار بذارم و بیخیال بشم. اما همون لحظه تمام تجربیات قبلیم اومد جلوی چشمم. من توی مدرسه به سلطان شروع های طوفانی و پایان های هیچوقت نرسیده معروفم. تمام پروژههایی که قبل از اینکه برسن به یه جای خوبی ولشون کردم. پس با خودم گفتم که دیگه قرار نیست ویرگول هم شبیه اونا بشه. حتی شده دو ماه یک بار باید یه چیزی بنویسم. قرار نیست همیشه سریع ول کنم و بیخیالش بشم. به همین دلیله که شما دارید الان این متن نه چندان خوب رو میخونید. بین اینکه یه چیز خوب بنویسم یا خیلی ساده همینارو توضیح بدم شک داشتم و ازاونجایی که فکر کردم ممکنه یه نفر مثل من به دلیل مدرسه و کارهای دیگش بخواد ول کنه تصمیم گرفتم این هفته این رو بنویسم. بدون هیچ آرایه و بدون هیچ آرایشی.
بگذریم...

این هفته یه سریالی دیدم به اسم (life by ella). داستان درمورد دختر نوجوانیه که سرطان داشته اما بعدش حالش خوب میشه ولی میدونه همیشه این احتمال وجود داره که سرطانش برگرده. پس تصمیم میگیره از تمام لحظات زندگیش نهایت لذت رو ببره و بدون ترس زندگی کنه. به معنای واقعی "زندگی" کنه. من با این سریال خندیدم و باهاش گریه کردم. سرکلاس درسش نشستم و ازش یادگرفتم و خوشحالم که اونقدر خوش شانس بودم تا بتونم ببینمش. به شما هم پیشنهاد میکنم اگه دوست داشتید این سریالو ببینید. قسمت مورد علاقهی من توی این سریال هم قسمت 9 بود. به نظرم میتونید حداقل اونو نگاه کنید. زیاد وقتتونو نمیگیره.
درنتیجهی دیدن این سریال و فکرایی که قبلش درمورد روزمرگی و زندگی کسل کنندهای که داشتم(Just an other week) به یه سری نتیجه رسیدم. شاید کارها یا اکثر کارهایی که بزرگترین منِ من انجام میده خیلی باحال نباشن اما میشه ازشون لذت برد. شاید بیشتر از کاری که میکنم نگاهمِ که تاثیر میذاره توی اون کار. شاید واقعا زندگی اونقدر کوتاه هست که لذت نبردن از تک تک لحظاتش، از وقتایی گرفته که چال روی گونت افتاده تا وقتایی که تارهای صوتیت میلرزن و گونههات خیس شدن یه گناه بزرگه! این یعنی کارهایی رو انجام بدیم که دوست داریم؟ من این تفکر رو ندارم. چون زندگی ساخته شده از کارهایی که دوست داریم و نداریم و مجبوریم خیلی وقتا که همشون رو انجام بدیم. پس بیشتر مهم اینه که زندگی رو دوست داشته باشیم و حتی به سختیها لبخند بزنیم. میدونم خیلی شعارگونست اما شاید واقعا همینه. شاید دیگه وقت نشه به کسایی که دوستشون داریم بگیم که عاشقشونیم و ازشون ممنونیم. شاید دیگه وقت نشه ....
همین!
چقدر دلم برای نشستن پشت لپ تاپ، نوشتن و آهنگ گوش دادن، نوشتن و آهنگ گوش دادن و نوشتن و آهنگ گوش دادن تنگ شده بود. خوشحالم ولش نکردم. بخش زیادیش به خاطر شماست. ازتون ممنونم:) و ببخشید که متن خوبی نبود. یه نظرسنجی میخوام بکنم برای دفعه بعد که حتما انجامش بدم. ممنون میشم که بهم بگید کدوم یکی از موضوعات زیر رو به نظرتون برای دفعهی بعدی بنویسم؟
- داستان (ویرگول)
- خاطره (فانوس)
- نامهای به یک عدد من
- راهنمای دوام آوردن در مدرسه
- هر چیزی که شما دوست دارین:)
لطفا بهم کمک کنید همونطور که تا الان کردید. ممنون رفقا:)
یک عدد من(🌝👑💛)
مطلبی دیگر از این نویسنده
سمپادی! اسب دونده یا تیزهوش و نابغه؟!
مطلبی دیگر در همین موضوع
سندرم پیش از قاعدگی یا PMS
بر اساس علایق شما
از ۱۹ به ۲۹، وطنی هست؟