روزی روزگاری توی قرن هجدهم، یه جایی در اروپا به اسم بریتانیا، اتفاقات عجیبی رخ میده که توی زندگی انسانها سابقه نداشته. کارگرهایی که برای زنده موندن تلاش میکردن، دستمزدشون بیشتر میشه و زندگیشون برای همیشه عوض میشه! اما فقط همین؟ نه دیگه، بعد از اون اتفاقات، زندگی ما آدما افتاد توی این چرخه:
(آقای اخطار: توجه کنید که این یک چرخست! و این تاریخچه، مختصر و مفیده.)
همین اتفاقات باعث شد تا لوازم و وسایلی که فقط درباریان داشتن، در اختیار بقیه مردم هم قرار بگیره، مدل موها و لباس ها به طور مداوم عوض بشه و کمکم مصرفگرایی به وجود بیاد.
{عمو پرسش: مصرفگرایی دیگه چیه؟}
خیلی خلاصه بخوام بگم:
مصرفگرایی روش و طریقهایست موقتی که براساس ذوق و سلیقه افراد یک جامعه و سبک زندگی آنها را تنظیم میکنند. یه جورایی شعار مصرفگراها(اکثر ما انسانهای مدرن) شده:
من مصرف میکنم پس هستم.
|شیطون کلاس: داستانت همین بود؟|
نه! بعد از اینکه کمکم خرید لوازم غیرضروری اون هم به شکل افراطی بین مردم جا میفته، روحانیون موج جدیدی رو علیه این ماجرا راه میندازن و اون رفتارهارو غرور، پوچی و مادی گرایی تلقی میکنن.
اما بعدش یه آقایی به اسم ماندویل، رساله زنبورها رو در دفاع از این شیوهی زندگی مطرح میکنه:
برخللاف نظر دستگاههای مذهبی، اون چیزی که کشوری رو ثروتمند و در نتیجه امن و قدرتمند میکنه، امکان خرید به قصد لذته(تعریف دیگهای از مصرفگرایی).
به قول این اقتصاددان، تنها راه خلق ثروت، ایجاد نیاز برای چیزهای پوچ و غیرضروری و ایجاد تفاوت بین پولدار و فقیره که از مهم ترین ابزارهاش مد و فشنه. حالا این بده؟ قطعا نه. چراکه باعث رونق کسب و کار میشه.
{عمو پرسش: پس یعنی مصرفگرایی خوبه؟}
از اینکه بدون وجود مصرفگرایی این همه شغل در دنیا برای آدما وجود نداشت شکی نیست اما این مزایا رو ما در عوض از دست دادن چه چیزی داریم بدست میاریم؟
هویتمون(در ارتباط با مصرفگرایی خودنمایانه)؟
|شیطون کلاس: چه چیزایی میگیا. اصلا به اینا چه ربطی داره؟ حالا اوکی، زیاد خرید کنیم بهرهبرداری از طبیعت زیاد میشه، آشغال هم زیاد میشه به طبیعت آسیب میرسه. به بقیش چه ربطی داره اخه؟|
برای جواب دادن به این سوال اول باید بدونیم چرا همچین چیزی واقعا وجود داره و با ذات ما آدمای مدرن به خوبی جفتوجور شده. ما آدما به دنبال تاییدیم. چطوری میتونیم تایید رو بدست بیاریم؟ با شبیه کردن خودمون به کسایی که ستایش میشن. دقیق تر بگم، اگه لباس فلان بازیگر و مدل موی فلان بازیکن فوتبال میفته رو مد، به خاطر اینه که قشر متوسط جامعه دوست داره خودشو به وسیله همین چیزا شبیه قشر مرفه کنه. از اون طرف هم افرادی هستن که این موضوع رو کاملا متوجه شدن و ازش برای پولدارتر شدن خودشون استفاده میکنن(نظام سرمایهداری).
به همین دلیله که حتی هنر و فرهنگ هم صنعت شده! سرمایهداری هنر رو هم کالا میکنه. فیلمهای یکبارمصرفی که اگه ندیده باشیمشون، انگار از دنیا عقبیم! به همین دلیله که برندگرایی رشد میکنه. خیلی از آدما تبدیل میشن به عروسکهای قلابیای که نه خودشونن نه فرد موردعلاقشون. بلکه فقط میتونن اداشونو در بیارن تا شاید....
البته توی ایران، مصرفگرایی ریشههایی در باورمون نسبت به جهان سومی بودن ما هست که اگه بخوایم پیشرفت کنیم، باید لباسها و اقلام مصرفیمونو شبیه اون کشورهای توسعه یافته و جهان اولی کنیم.
"ما امروزه ما شاهد آن هستیم هر اقتصادی که قصد داره به زمره اقتصاد های توسعه یافته برسد؛ باید از یک اقتصاد تولید محور در طی یک دوره گزار به اقتصادی خدماتی و مبتنی بر مصارف برسد."
(آقای اخطار: با توجه به حق کپی رایت، این بخشی از پست ویرگولیِ پادکست زروان است)
%مهمون این جلسه: آخ آخ. راست میگیا. مثلا همین پسردایی من، رفته لباسهای برند خریده که مثلا بگه شبیه الگوشه (الگوسازی هم بخشی از تبلیغات و درنتیجه مصرفگرایی محسوب میشه)، بعد کلا رفتارشم عوض شده و افتاده تو بورس لباس من فلان برنده مال تو چیه. تازه رفته پدر بدبختشو ورشکسته کرده که آیفون 13 پرومکس بگیره تا توی کل کلش با بقیه نبازه (در این فرآیند برخی به طوز مداوم پولدارتر و پولداتر میشوند و برخی مدام فقیرتر و فقیرتر!)%
اما همون آقای ماندویلی که صحبتهاشو قبلا شنیدیم معتقده که هدف نهایی سرمایهداری، تامین سعادت و خوشبختی بشر در تمامی ابعاده که... مسلما هنوز اتفاق نیفتاده. یه مثال مفید در مصرفگرایی رو در تحصیل میدونه که ما نتیجش رو چندان هم خوب ندیدیم! حالا منظور ایشون چی بوده خدا داند.
{عمو پرسش: خب حالا باید چیکار کنیم؟}
باید تلاش بشه تا یک سبک جدید از مصرفگرایی بدون خرید اقلام غیرضروری صورت بگیره. چون هم به رونق اقتصادی نیاز داریم هم باید اون عوارضشو کم کنیم.
اما ما خبرهایی میشنویم که مثلا کیسههای پلاستیکی رو حذف کنیم از زندگیمون(یا کم کنیم مصرفشونو)، خرید اضافه نکنیم و غیره. حالا اینا واقعا جواب میده؟
من معتقدم علاوه بر اینکه باید ابتدا الگوی رفتاری و سبک زندگی خودمان رو درست کنیم، بلکه باید پا رو فراتر بذاریم و اول دیگران رو از این موضوع باخبر کنیم و بهشون آموزش بدیم و بعدش هم سعی کنیم با شرکتهای بزرگ حکمران در جهان مقابله کنیم!
راستش اونطوری که توقع داشتم خوب از آب درنیومد ولی خوشحالم که اولا خودم کلی مطالب جدید درمورد این موضوع یاد گرفتم و ثانیا تونستم یه متن دست و پا شکسته درموردش بنویسم. امیدوارم که تونسته باشم کمی شما رو هم تشویق کرده باشم تا به این موضوع مهم فکر کنید و درموردش تحقیق کنید.
تمام این نوشته یافتهها و نظرات خود من، پس از مطالعه منابعی که به صورت لینک در بخشهای مختلف پست مشخص کردمه. به شما هم پیشنهاد میکنم حتما روی لینکها(متنای آبی رنگ) کلیک کنید و اون هارو مطالعه کنید.
با تشکر از معلم عزیز کلاس سوادرسانم که چراغ این موضوع رو برام روشن کرد.