عده ای از صحابه به وصیت پیامبر عمل نکردند و به شورا برای انتخاب جانشین دست زدند، در کلام الهی به شورا امر و حتی شخص پیامبر نیز در عرصه جنگ و سایر امور به آن عمل میکردند اما این عمل برای مواقعی بود که نص صریح وجود نداشت نه در رابطه با خلافت که علاوه بر قرآن پیامبر خود بارها آن را اعلام و جانشین خود را معرفی کرده بود.
این امر شورا و بیعت گرفتن از مردم به تدریج یک رسم قانونی درآمد و مردم در انتخاب خلیفه و بیعت با او مشارکت داشتند.
هنگامی که صلح امام حسن به وقوع پیوست بسیاری از مردم از امام و برادر ایشان امام حسین برای قیام علیه امویان تقاضا کردند که با پاسخ منفی روبه رو شدند.
امام حسین نیز به هنگام امامت، در زمان حیات معاویه به تصمیم برادر خود احترام گذاشت و هر گونه قیام را منتفی نمود.
بیعت با یزید
معاویه در روزهای آخر عمرش برای فرزندش یزید از برخی مردم با زور و شمشیر بیعت گرفت و امام با این امر که عملا مسیر خلافت را به سمت سلطنت و استبداد سوق می داد مخالفت کرد.
با اینکه حق جانشینی علی و فرزندانش که هم از طریق وصایت و هم وراثت برای این امر شایسته بودند، غصب شد اما هنوز رگه هایی از اسلام و حکومت اسلامی دیده می شد اما با این رفتار معاویه عملا اسلام از مسیر خود منحرف و همان سیستم جاهلیت که امویان به آن تمایل داشتند احیا و زنده می شد.
معاویه در هنگام حکومت خود سعی می کرد که حداقل به ظاهر اسلام خود را حفظ کند اما فرزندش یزید شخصی شرابخوار، میمون باز و فاسد بود و قرار بود به عنوان خلیفه جامعه اسلامی حاکم شود و حاکمیت او به فرموده امام حسین یعنی نابودی اسلام و در نتیجه آن تمام تلاش هایی که جدش و پدرش برای اعتلای اسلام کشیده بودند بر باد می رفت.
واکنش به خلافت یزید
در نتیجه امام باید نسبت به این امر واکنش نشان می داد چرا که سکوت یعنی اینکه سلطنت موروثی امویان امضا و تأیید شده است در نتیجه در اسرع وقت از مدینه با اهل بیت خود و کسانی که با او هم عقیده بودند،خارج شد.
در مدینه از اهل بیت تنها محمد بن حنفیه و عبدالله بن جعفر باقی ماندند و بعد از واقعه کربلا علاوه بر این دو نفر امام سجاد هم زنده ماند و تمامی مردان خاندان امام به شهادت رسیدند و این نشان از عمق مصیبت و اوضاع اجتماعی آن روز دارد.