غریب بی سواد
غریب بی سواد
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

شروع

بار چندمه دارم اکانت میسازم مینوسم بعد پاک میکنم نمیدونم تقریبا جایی برای نوشتن نمونده برام .

شلخته و با لهجه مینویسم به بزرگیه خودتون ببخشید.

شروع ؛من دانشجوی فلاکت زده ای در آنکارا که از طرفی زیر بار مشکلات مهاجرت و از طرفی زیر بار فشار کار و درس در حال له شدنه و زمانی در توییتر مینوشتم اما الان اونجا احساس میکنم فضا فرق کرده و اینستا که دیگه کلا هیچی آدم هم که بالاخره دوست داره یکی دردشو بخونه کی بود میگفت آدم بندهی محبته همون ، البته اگه نخوندم مشکلی نیستا فقط اون حس شنیده شدنه مهمه اینکه بدونی شاید تو درد خودت تنها نیستی به خاطر همین باز دوست داشتم اینجا بنویسم زبان مادریه من تورکی‌ه ولی به قول یکی از دوستامون "فارسی بگو آمریکام بفهمه" اینجا فارسی مینویسم و لهجه دار و شلخته بودن از اونجا میاد دوست دارم اینجا از تنهاییا از مهاجرت خوبیاش بدیاش بنویسم شاید به درد یکی‌خورد شایدم نخورد حالا مهم نیست مثل یه درد و دل شبانس با رفیق صمیمیت مهم نیست چی میگی یا آخر مطلبو کجا میرسونی مهم اینه دلت خالی شه شونه هات سبک شه .

ها سیگارمو هم بعد ۱۰سال ترک کردم در مورد دلتنگیم به سیگارم مینویسم .


دوستمهاجرتدرد
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید