ویرگول
ورودثبت نام
younespuri
younespuriیونس پوریوسف | علاقه‌مند به یادگیری مداوم و به اشتراک‌گذاری تجربیاتم در حوزه امنیت و برنامه‌نویسی و دیجیتال مارکتینگ
younespuri
younespuri
خواندن ۳ دقیقه·۹ ماه پیش

آیا زندگی واقعاً پر از رنج است؟ نگاهی به فلسفه شوپنهاور

کتاب درمان شوپنهاور
کتاب درمان شوپنهاور



کتاب "درمان شوپنهاور" نوشته‌ی اروین یالوم، روان‌پزشک و نویسنده‌ی برجسته‌ی آمریکایی، اثری است که در آن فلسفه و روان‌درمانی به شکلی هنرمندانه در هم می‌آمیزند. این رمان که در سال ۲۰۰۵ منتشر شد، تحت تأثیر فلسفه‌ی آرتور شوپنهاور، فیلسوف آلمانی قرن نوزدهم، نوشته شده و به مسائلی چون مرگ، معنای زندگی و روابط انسانی می‌پردازد. داستان حول محور جولیوس هرتسفلد، روان‌درمانگری است که با تشخیص سرطان و مرگ قریب‌الوقوع خود روبرو می‌شود، و فیلیپ اسلیت، شخصیتی که مشابه شوپنهاور است، شکل می‌گیرد. یالوم در این اثر تلاش می‌کند نشان دهد چگونه مواجهه با ترس‌ها و پذیرفتن مسئولیت زندگی می‌تواند به رشد شخصی و تکامل فردی منجر شود.

یکی از مفاهیم کلیدی در این کتاب، "زندگی در لحظه" است. شوپنهاور معتقد بود که زندگی انسان همیشه در نوسان بین میل به خواسته‌ها و خستگی است، و در این فرآیند، انسان دائماً در رنج است. به‌ویژه او زندگی را به چشم یک فرآیند بی‌پایان از ارضای خواسته‌ها و مواجهه با رنج‌های جدید می‌بیند. اما یالوم این دیدگاه را به چالش می‌کشد و می‌گوید که زندگی در لحظه و پذیرش ارتباطات انسانی می‌تواند به انسان کمک کند تا معنای واقعی زندگی را کشف کند. در این رویکرد، زندگی در لحظه نه به‌عنوان فرار از گذشته یا آینده، بلکه به‌عنوان پذیرش آگاهانه‌ی اکنون است.

دیدگاه من: منطق، آرامش و نگاه به آینده

من به عنوان فردی که خود را منطقی و آرام می‌بینم و همیشه به آینده نگاه می‌کنم، این کتاب را از یک زاویه‌ی خاص تجربه کردم. از یک سو، رویکرد شوپنهاور به زندگی که آن را پر از رنج و بی‌معنایی می‌بیند، با دیدگاه من سازگار نیست. من به‌جای غرق شدن در بدبینی، زندگی را به‌عنوان مجموعه‌ای از فرصت‌ها و انتخاب‌ها می‌بینم که می‌توان با برنامه‌ریزی و آرامش، به آن‌ها معنا بخشید. در نظر من، دیدگاه شوپنهاور بیشتر از تجربه‌های شخصی او ناشی می‌شود تا یک حقیقت کلی و جهانی. اما نمی‌توانم منکر عمق نوشته های او در مورد رنج و میل بشری شوم که به شکلی واقع‌گرایانه، طبیعت انسان را به تصویر می‌کشد.

از سوی دیگر، تلاش یالوم برای تلفیق فلسفه‌ی شوپنهاور با روان‌درمانی برایم جذاب بود. جولیوس، با آگاهی از مرگ خود، به جای تسلیم شدن، تصمیم می‌گیرد زندگی‌اش را بازبینی کند و به دیگران کمک کند. این رویکرد با منطق و آرامش من سازگار است. من نیز معتقدم که حتی در مواجهه با ناملایمات، می‌توان با تفکر، پذیرش و آرامش، راهی به سوی تعادل یافت. نگاه به آینده، که ویژگی بارز من است، در این داستان به شکل دیگری نمود پیدا می‌کند: آینده‌نگری نه به معنای اضطراب، بلکه به‌عنوان انگیزه‌ای برای ساختن لحظات معنادار در اکنون.

مفهوم "زندگی در لحظه" از دیدگاه من
مفهوم "زندگی در لحظه" برای من به‌معنای بی‌توجهی به آینده نیست. در حقیقت، این به معنای ایجاد تعادلی میان لذت بردن از لحظه‌ی اکنون و برنامه‌ریزی آگاهانه برای فرداست. من آرامش را در این می‌بینم که بدانم هر قدمی که امروز برمی‌دارم، مرا به هدفی منطقی و ارزشمند در آینده نزدیک‌تر می‌کند. در این کتاب، فیلیپ که در ابتدا فردی منزوی و سرد به نظر می‌رسد، از طریق تعامل با گروه به سمت روابط انسانی کشیده می‌شود. این تحول برای من یادآور این است که حتی ذهنی منطقی مانند من نیز از ارتباطات انسانی و حضور در جمع بی‌نیاز نیست.

زندگیروابط انسانیشوپنهاور
۴
۰
younespuri
younespuri
یونس پوریوسف | علاقه‌مند به یادگیری مداوم و به اشتراک‌گذاری تجربیاتم در حوزه امنیت و برنامه‌نویسی و دیجیتال مارکتینگ
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید