یه روزی منم و گیبسون کاستوم دهه۶۰ و یه منظره ناب🌃کانال:https://t.me/tonnel42
با خودم چند چندم؟
بزار ببینم چه طور شروع کنم؟عامیانه بمونه یا به ادبی تغییرش بدم؟مهم نیست!می نویسم...
امتحانات تموم شده و کمی ذهنم باز تر شده و نشستم تا خودم رو مرور کنم.نوشته های قبلیم رو دیدم و تصمیم گرفتم دوباره بنویسم.طی دو یا سه ماه اخیر من خیلی چیز های جدید رو تجربه کردم که شاید هیچ وقت به طور ملموس این احساسات رو تو ۱۹سال گذشته نداشتم.الان که خیلی گذرا نوشته های قبلی رو با خودم مرور می کنم میبینم که انسان چقدر زود عوض میشه.چقدر زود میتونه به یک چیز شناخت و احاطه پیدا کنه و در نهایت اون چیز رو ترک کنه.من رد کردم پل هایی که باعث شده بود بلغزم.درد تنهایی رو کشیدم و بر عکس تمامی خزعبلاتی که توی نوشته های عاشقانه می نویسن که قهوه می تونه این درد هارو بشوره ببره باید بگم که حرف باطلی بیش نیست!قهوه جز اینکه مزه دهنت رو تلخ کنه و باعث بشه چند ناسزای بیشتر به اون حال بدت اضافه شه و بعضا باعث نخوابیدن و بیش از حد فکر کردن به موضوعات بشه،کار دیگه ای نمیکنه.
از دالان های ترس گذشتم و کشتم اون پسر قبلی رو.بی احساس تر؟بی تفاوت تر یا بی رمق تر؟کدوم میتونه تعریف درستی باشه؟خودم که دقیق نمیدونم.تعریف انسان چیز نسبی و کاملا شخصیه.این ترمی که گذشت کلی به من درس یاد داد!انسان تو تنها ترین شرایط با خودش رو به رو میشه.اکثر مواقع زورت به خودت نمی رسه ولی امان از طعم شیرین غلبه به خودت!
بیش از پیش به جمله:همه انسان ها تنها هستند،اعتقاد پیدا کردم و اغلب اوقات به این جمله فکر میکنم.در عین سادگی مفاهیم و خاطرات و دل شکستن های زیادی رو داخل خودش جای داده.همونطور که قبلا هم توی یکی از پست هام بهش اشاره کردم.اینکه انسان میتونه طی یک ماه از لحاظ فکری انقدر تغییر بکنه که خود قبلیش رو نشناسه یا حتی واسه انجام ندادن یه کاری از خود قبلیش تقدیر و تشکر کنه برام جای تعجب داره و ویژگی انسان بودن رو از ته دلم تحسین می کنم.
یه بخش دیگه که خیلی برام مهم به نظر اومد و باید میگفتم اینه که وقتی کسی از شما درخواستی میکنه که به شما آسیبی نمی رسونه ولی میتونه به اون فرد درخواست دهنده کلی انرژی تزریق کنه،لطفن این محبت رو ازش دریغ نکنید!بدونید خوبی رو از هر دستی بدید از همون دست پس میگیرید.(از درخواست رفیقتون تا حمایت کردن یه آرتیسیت تازه کار یا جوونی که تو مترو مشغول گیتار زدنه و شما ازش یه تعریف کوچولو میکنید!)
تو این ترم بیشتر از همه شاملو خوندم و بالاخره فکر کردم که شاعر و نویسنده محبوب و کسی که بهم از بقیه نزدیک تره رو پیدا کردم.البته که کمک های سهراب هم در این راه بی ثمر نبود!من دیدگاهم و جهان بینی ام بیشتر شبیه به شاملوست تا دیگر شاعران و نویسندگان(حتی همین حرف هم باید بعدا تغییر کنه.انسان اگر رشد نکنه و افکارش رو تغییر نده،نشون ميده كه درجا زده!)
فهمیدم موسیقی به طور عجیب و غریبی اعتیاد آوره!اعتیاد خوب.منتها اگر بلد باشی چی گوش کنی!تاثیر موسیقی روی روح بسیار مهمه و ثابت شده که موسیقی روی روح به طور کامل اثر داره.پس هر چیز نتراشیده و نخراشیده ای رو به خورد گوشتون ندید.یه بزرگی می گفت همونطور که بدن ما غذا میخواد روحمون هم غذا میخواد و غذای روح موسیقیه.
فهمیدم برای بعضی ها نباید خیلی خرج کرد.از لحاظ عاطفی منظورمه!بعضیا وقتی بلیت طلاییشون پاره میشه و قلب یکی رو می شکنند دیگه هر کار کنی حسابت باهاشون صاف نمیشه و همیشه مجبورن از پشت شیشه های سینما فیلم رو تماشا کنن!بیشتر از این توضیح نمیدم چون شاید یه روزی یه جایی اینو بخونه.بدونه که دیگه مهم نیست!
يه نظريه نامحبوب:باید اشاره کنم که سریال ومپایر دایریز هر چقدرم که به دید خیلیا بد باشه یه نکته خیلی مهم داشت برام و به نظرم برای اکثر کسایی که دیدنش.بعضی وقتا باید کلید انسان بودن و انسانیت رو خاموش کنی و با جریان آب همراه بشی.شنا بر خلاف جریان آب ممکنه تورو به پناهگاه برسونه ولی خیلی ازت انرژی میگیره.اگر توان شنا با تمام قدرت رو داری بجنگ و انرژیت رو مصرف کن.اما اگر نه خاموشش کن و با جریان آب همراه شو.
در نهایت به عنوان مطلب آخر هم بگم که رفیقایی که دارید این متن رو می خونید.من یه چنل تلگرام دارم که خیلییی خوشحال میشم اگر جوینش بشید.دور هم اونجا متن های قشنگ میخونیم.کتاب میخونیم و بعضا سریال و فیلم معرفی میکنیم.در آخر هم اعتیاد همیشگی که همراه همه ماست هم داریم:آهنگ زیاد...
خلاصه که منتظرتونم: tonnel42@
بهمن ماه 1401

مطلبی دیگر از این نویسنده
نگاهی اجمالی بر جدید ترین اثر گنگستای آمریکا|The Outfit
مطلبی دیگر در همین موضوع
خاطره بازی!(قسمت اوّل:اولین و آخرین دیکته شبی که گفتم!)
بر اساس علایق شما
قسمت چهارم- رویای جیرو