"بخش عمده تاریخ حدس است و مابقی تعصب". شاید بتوان با این جلمه کوتاه از ویل دورانت تمام تاریخ مکتوب بشر را خلاصه کرد. بی دلیل نیست که هرودوت در پارادوکسی خنده دار هم با عنوان پدر تاریخ شناخته می شود و هم پدر دروغ! در هر صورت، تاریخ پر از داستان های عجیب و ملت هایی با سرنوشت های غریب است و می توان از بینهایت دیدگاه به وقایع آن نگاه کرد و از هر کدام نتیجه ای متفاوت گرفت. اگر اهل خواندن تاریخ باشید که حتما با این تضادها روبرو شده اید و بارها از دریچه های مختلفی به یک واقعه یا رویداد نگاه کرده اید. اما اگر این طور نباشد و همیشه سر کلاس های تاریخ دبیرستان خوابتان می برده می توان با اطمینان بسیار زیادی گفت شما تنها داستان فاتحان را شنیده اید. جالب اینجاست تاریخی که از آن حرف می زنیم حتما هم نیاز نیست به چند صد یا چند هزار سال پیش برگردد و چهل سال و پنجاه سال قبل هم از همین الگوی چند وجهی پیروی می کند. ورق زدن صفحات تاریخ بازگو کننده نبردها و لشگر کشی های متعدد و سیاست پیشگی ها گوناگون و رنگ به رنگ است و در هیچ کجای این کتاب قطور به سرگذشت مردمانی اشاره نمی شود که همیشه زیر سایه بزرگان قرار گرفته اند. هیچ تاریخ نویسی از خودش درباره مردم و تفکرات آنها نپرسیده و همواره آنها را سیاهی لشگر هایی دیده که گوش به فرمان جنگ آوران بزرگ تاریخ بوده اند. اما آیا واقعا همین طور است؟
مطمئنا پاسخ منفی خواهد بود. در طول تاریخ مردمانی زندگی کرده اند که رفتار آنها تاثیراتی بعضا عمیق و غیر قابل انکار بر جامعه و کشور و حتی خط سیر روزگار داشته است ولی در عین حال هیچگاه سخنی از آنها به میان نیامده و شاید دلیل قهر با تاریخ هم همین نادیده گرفتن باشد. اما امروز تنها کتاب ها روایتگر تاریخ نیستند و هر رسانه ای می تواند گوشه ای از این داستان های بازگو نشده را تعریف کند. و چه رسانه ای بهتر از بازی؟ یک بازی خوب می تواند از کودکان کم سن و سال تا جوانان و حتی بزرگتر از آنها را با خود همراه کند و پیام هایی که هیچ کتابی نتوانسته منتقل کند را به آنها برساند. و این دقیقا همان کاری است که سری Assassin’s Creed با داستانی گیرا و شخصیت پردازی بی نظیر انجام داده است.
برای اینکه عاشق بازی Assassin’s Creed (یا آن طور که ترجمه شده کیش یک آدمکش) شوید حتی به شروع بازی هم نیاز ندارید. کافی است چند خطی درباره آن بخوانید تا شیفته آدمکش های بازی شوید. داستان بازی درباره فرقه افسانه ای حسن صباح یعنی حشاشیون است. کلمه انگلیسی Assassin به معنی آدم کش هم از نام همین فرقه که اروپایی ها در دوران جنگ های صلیبی خاطرات خوشی از آنها نداشتند گرفته شده. Assassin’s Creed ترکیبی از تکنولوژی و تاریخ را به خدمت می گیرد تا بازیکن را شگفت زده کند. نظریه اول بازی در همان ابتدا و در آزمایشگاهی شکل می گیرد که تلاش می کند از طریق اطلاعات ذخیره شده در DNA شخصیت اصلی به خاطرات اجداد او دسترسی پیدا کند. این خاطرات به سال های 1189 تا 1192 میلادی و دوره جنگ های صلیبی سوم در شهر مصیاف (در سوریه امروزی) بر می گردند و باید از طریق اطلاعات DNA شخصیت اصلی، داستان جد بزرگ او به نام الطیر که در آن زمان یک آدم کش تازه کار است را باز سازی کنید. در واقع کلید اصلی داستان بازی همینجاست. Assassin’s Creed قصد دارد تاریخ را از زاویه دید یک آدم کش، آن هم شخصی بر گرفته از روایات تاریخی و دارای عقاید خاص روایت کند.
در ابتدا این یادگیری تکنیک ها و روش های مبارزه هستند که بازیکن را به بازی جذب می کنند اما در ادامه و با روشن تر شدن خط داستانی، این خود بازیکن است که برای سر در آوردن از معمای مرموز بازی تلاش می کند. الطیر هر بار از رهبرش دستور به قتل رساندن یکی از شوالیه های معبد را برای رسیدن به خیر برتر دریافت می کند و از آنجا که در بین حشاشیون خبری از سوال و جواب نبوده تنها وظیفه اش را انجام می دهد، اما در انتهای نسخه اول بازی از زبان کسی که او را ترور کرده می شنود که رهبر خودش آخرین عضو شوالیه های معبد است و به این ترتیب الطیر با فهمیدن اینکه با کارهای او تمام قدرتی که در بین ده نفر تقسیم شده بود حالا به یک نفر رسیده نتیجه می گیرد که برای رسیدن به همان خیر برتر باید رهبرش را هم قربانی کند. او به هر زحمتی این کار را انجام می دهد و از همینجا گرهی در بازی ایجاد می شود که تا چندین سال داستان جذاب نسخه های بعدی را هم تضمین می کند. الطیر همه رهبران را به قتل رسانده، سیب طلایی که نمادی افسانه ای از قدرت است را پس از در اختیار گرفتن و آگاه شدن از قدرت خطرناکش مخفی کرده و حالا نبردی ابدی بین گروه خیر و شر برای رسیدن به قدرت آغاز شده است.
نسخه اول بازی که در سال 2007 برای رایانه های شخصی و کنسول های Play Station 3 و Xbox 360 عرضه شد، آنقدر سوال بی جواب در ذهن مخاطبانش ایجاد کرد که همگی منتظر سال 2009 و دومین نسخه از این بازی بودند. Assassin’s Creed فراتر از یک داستان خطی پر از تعقیب و گریز، ایده های بزرگتری را هم ارائه می کند. جنگ همیشگی بین خیر و شر و تقسیم بندی گروه های مختلف هر دوره از تاریخ در یکی از این دو عنوان پایه اصلی تمام نسخه هاست. در همه این شرایط هم گروهی که به Assassins شهرت دارند (و شخصیت های اصلی هر داستان را شکل می دهند) وظیفه ایجاد تعادل بین این دو دسته را با ترور کردن شخصیت های بزرگ سیاسی یا مذهبی ایفا می کنند. حرف دیگر بازی برای مخاطب، تکنولوژی های پیچیده ای است که همیشه عده ای به عنوان محافظ می بایست آنها را از دسترس انسان دور نگه می داشته اند. در فیلم های سینمایی متعددی از همین موضوع استفاده شده و شاید مشهورترین آنها هم راز داوینچی باشد. در طول تاریخ همواره این عقیده وجود داشته مدت هاست پیشرفته ترین تکنولوژی ها کشف شده اند ولی به دلیل ظرفیت پایین انسان نمی توان در حال حاضر از آنها برای نوع بشر استفاده کرد و به همین دلیل گروهی مامور نگهبانی از آنها هستند. جدا از اینکه تا چه حد با ایده های مطرح شده در بازی موافق یا مخالف باشیم و دیدگاهمان درباره محافظان علم برتر و برقرار کنندگان تعادل بین خیر و شر و حتی نحوه اجرای این تعادل چه باشد، نمی توان این نکته را فراموش کرد که Assassin’s Creed کار خود را به خوبی انجام می دهد. استفاده از المان های بصری بسیار زیبا در طراحی شهر ها و مناطقی که داستان دوره های مختلف تاریخ در آنها اتفاق می افتد (از فلورانس و مصیاف گرفته تا آمریکا و امپراطوی عثمانی) و همچنین ویژگی های کلیدی بازی های سبک اکشن ماجرایی مانند سلاح ها، زره ها، لباس ها و عملیات مختلف فرعی باعث می شوند زمینه لازم برای درگیر کردن ذهن مخاطب با پرسش های ایجاد شده توسط بازی فراهم شود. در دوره ای که آمار مطالعه در خوش بینانه ترین حالت به 12 دقیقه می رسد و تاریخ چیزی فراتر از داستان های چند خطی کتاب های مدرسه نیست، چنین بازی پر زرق و برقی توانسته سوالاتی بنیادین را در ذهن مخاطبان عمدتا جوان خود ایجاد کند و باید بدون در نظر گرفتن عقاید سازندگان، موفقیت آنها را تحسین کرد.