گزارشی از یک رویداد فرهنگی در شهر منچستر
به همت «مدرسه موسیقی صهبا» و «موسسه هنری نوا» شنبه ۲۳ نوامبر شهر منچستر میزبان یکی از نوادر رویدادهای مبارک عرصه فرهنگ ایرانی، در کشور انگلستان بود. متاسفانه در روزگاری به سر می بریم که اغلب کنسرت های داخلی و خارجی عرصه ی ابتذال و عرضه ی موسیقی بی کیفیت، در مواردی خارج از اسلوب و تکنیک صحیح ، و عاری از محتوای مطلوب شده اند. اگرچه امر تازه ای نیست و تا بوده همین بوده، اقبال نشان دادن عموم مردم به موسیقی های سطح نازل و اصطلاحا بازاری، عمده ی برنامه گزاران سوداگر را به آن سو می کشاند.
مجری برنامه اینگونه آغاز کرد و سروده زیبای «سایه» ،شاعر بزرگ معاصر، چه درست جایی ایستاده بود:
دیریست که از روی دل آرای تو دوریم/ محتاج بیان نیست که مشتاق حضوریم
تاریک و تهی پشت و پس آینه ماندیم/هر چند که همسایۀ آن چشمۀ نوریم
زین قصه ی پر غصه عجب نیست شکستن/هر چند که با حوصله ی سنگ صبوریم
گنجی ست غم عشق که در زیر سرِ ماست/زاری مکن ای دوست اگر بی زر و زوریم
کنسرت با اجرای تصنیف «ماه من شاه من» آغاز شد :«شاه من ماه من رحمتی به حال زارم، بفکن از روی خود روشنی به شام تارم...». تو گویی زمان به سال ۱۳۰۳ شمسی بازگشته بود و قمرالملوک وزیری و مرتضی خان نی داوود بر صحنه گراند هتل تهران نشسته اند. بانو هنگامه ی اخوان با همراهی بهداد بابایی(سه تار) ، سیامک جهانگیری(نی) و فریبرز کیانی(تنبک) با چنان قدرتی گوشه های مختلف آواز ایرانی را اجرا می کرد، که انگار نه انگار سال های سال به رسم جور زمانه سکوت پیشه کرده است.
کنسرت با آوازهایی در مایه دشتی و تصانیفی همچون «آتش دل»و «بسته دام» ادامه یافت و با بازخوانی آواز دیلمان استاد بنان - چنان در قید مهرت پای بندم / که گویی آهویی سر در کمندم - و اجرای تصنیف «در ملک ایران» به پایان رسید. تشویق بی امان حضار اما، سبب شد هنرمندان به صحنه باز گردند تا با اجرای بی نظیر تصنیف ماندگار «مرغ سحر»، دل های نگران و هجران زده ی ما بلرزانند. همه با هم خواندیم و نه فقط خواندیم که گریستیم: «مرغ بی دل، شرح هجران، مختصر کن...».
نکته ی جالب توجهی که در این برنامه به چشم می آمد، حضور افرادی بود که شاید موسیقی سنتی، ذائقه ی غالب موسیقی آنان نبود. با وجود اینکه شاید برای اولین بار صدای بانو هنگامه اخوان را می شنیدند، آن چنان در پایان کنسرت به وجد آمده بودند که یارای وصف حالشان نبود. و این روزنه ی امیدی را می گشاید که اگرچه ذائقه ی موسیقایی عموم جامعه - که مدت ها حتی از دیدن ساز در تلویزیون ملی هم محروم بوده - با سازهای ناکوک کوک شده است، همچنان در مواجهه با موسیقی اصیل آن را می شناسد، ارج می نهد و از آن لذت می برد. و باز این مهم را به ما گوشزد می کند که اگر از دوران کودکی آموزش ردیف موسیقی ایرانی را شروع کنیم، چه آینده درخشانی در انتظار ماست و برای این امر هیچگاه دیر نیست.
در این شب مبارک، نمایشگاه کتاب «پلینو» هم با چندین عنوان کتاب فارسی برگزار شد، که با استقبال هموطنان عزیز همراه بود . «کتاب» دیگر کالای فرهنگی ایرانی است که به دلایل متعدد در جامعه ایرانیان خارج از کشور مهجور مانده و باید بکوشیم دسترسی ایرانیان خارج از کشور را به این یار مهربان تسهیل کنیم.
برگزاری این برنامه همچون آب روشنی بود که تشنگان موسیقی اصیل مدت ها انتظارش را میکشیدند. انگار آواز بداهه و ردیف خانیِ درست از مد افتاده، و حتی برخی بزرگان موسیقی سنتی برای از دست ندادن مخاطب از آن دوری میکنند. چشم انداز آینده ی نامعلوم و اشتیاق پیشرو بودن و نوآوری، آنچنان گوش و چشممان را پر کرده است که دیگر به پشت سر نگاهی نمی اندازیم. بانو «هنگامه اخوان» بدون شک یکی از بهترین خواننده های سنتیِ، نه تنها در حال حاضر، بلکه در طول تاریخ موسیقی دستگاهی ایران است. در روزگاری که آواز ایرانی این چنین مهجور مانده، باید قدردان افرادی همچون او باشیم که این آتش را روشن نگاه داشته اند. نام او در کنار بزرگانی همچون قمرالملوک وزیری، عبدالله خان دوامی، محمدرضا شجریان، تاج اصفهانی و بسیاری از اساتید دیگر جاودانه خواهد ماند. و در پایان باید به یاد بسپاریم ، هنرِ با اصالت، جور زمانه را بر نمی تابد و راه خود را در پیچاپیچ تاریخ پیدا می کند:
پریرو تاب مستوری ندارد /
در ار بندی سر از روزن بر آرد/