ویرگول
ورودثبت نام
انتشارات یوشیتا
انتشارات یوشیتا
خواندن ۶ دقیقه·۵ سال پیش

معرفی کتاب راهبی که فِراری‌اش را فروخت

کتاب راهبی که فِراری اش را فروخت
کتاب راهبی که فِراری اش را فروخت

رابین شارما در کتاب راهبی که فراری‌اش را فروخت روایتگر رشد درونی یک وکیل ثروتمند است. وکیلی که قصد دارد تا شما را با ابعاد برتر وجودتان آشنا کرده و اصول مهم موفقیت را برای بهبود کیفیت زندگی بیان کند. این اثر یکی از پرفروش‌ترین آثار دنیا بوده و در حال حاضر به 70 زبان مختلف ترجمه شده است.

کتاب راهبی که فراری‌اش را فروخت (The monk who sold his Ferrari) الهام گرفته از تجارب شخصی رابین شارما (Robin S Sharma) در سال­‌های وکالت است. این کتاب تا سال 2013، سه میلیون نسخه فروش داشته و از همین مجموعه کتاب، آثار دیگری همچون کلمات سری راهبی که فراری‌اش را فروخت، خرد رهبری از راهبی که فراری‌اش را فروخت، سرنوشت خودت رو پیدا کن با راهبی که فراری‌اش را فروخت و خرد خانواده از راهبی که فراری‌اش را فروخت، از سوی شارما به رشته تحریر درآمده است.

موضوع کتاب راهبی که فراری‌اش را فروخت چیست؟

قصه بین دو شخصیت با نام‌های جولیان منتل و بهترین دوستش، جان به صورت گفت و گو محور پیش می‌رود. جولیان در طول داستان حکایت تجربه‌های معنوی خود در طول سفرش به هیمالیا پس از فروش اموالش از جمله ماشین فراری قرمز رنگ خود را بازگو می‌کند. در واقع شارما در این کتاب سعی دارد تا دریچه‌ای نو بر ابعاد ناشناخته وجود انسان بگشاید، او به شما آموزش می‌دهد که موفقیت را در ظاهر نبینید و بکوشید تا با شناخت اسرار درونی خود به زندگی معنای تازه‌ای ببخشید و سعادت واقعی را در همین دنیا تجربه کنید.

از بارزترین ویژگی‌های این کتاب جذابیت خاص و ویژه‌ی آن است که سبب می‌شود تا شما در طول داستان نتوانید آن را زمین بگذارید! حدود 10 سال از چاپ این اثر گذشته اما هنوز جزو آثاری‌ست که نامش ورد زبان‌هاست به طوری که از آن زمان تاکنون زندگی میلیون‌ها انسان را دگرگون کرده است.

رابین شارما را بیشتر بشناسیم؟

رابین شارما از نویسندگان و سخنرانان مشهور کانادایی است که در سال 1965 دیده به جهان گشود. او تا سن 25 سالگی وکیل دادگستری بود و بعد از آن یعنی در سال 1994 اولین کتاب خود را با نام اَبَر زندگی، با موضوع مدیریت استرس و معنویت منتشر کرد. شارما تاکنون 14 عنوان کتاب نوشته که به 70 زبان مختلف دنیا ترجمه شده‌اند. کتاب حاضر دومین اثر وی است که در سال 1997، سه سال بعد از اولین اثرش منتشر شد.

برخی نظرات درباره‌ی کتاب راهبی که فراری‌اش را فروخت:

- راهبی که فراری‌اش را فروخت یک گنجینه است. یک فرمول ظریف و قوی برای موفقیت و سعادت واقعی. رابین اس شارما دانش سال‌ها متمادی را گردآوری کرده و آن را به زمانه آشفته این روزها پیوند داده است. توانایی زمین گذاشتن کتاب را نداشتم. (جو تای)
- یک داستان فوق‌العاده که درس‌های پربار کننده زندگی را آموزش می‌دهد. (کن ویگوتسکی)
- یک داستان دلربا و آموزنده که به همان اندازه، لذت‌بخش است. (پائولو کوئیلو)
- به شدت این کتاب برجسته را به کسانی که حقیقتاً به تعالی فردی و موفقیت در زندگی علاقه‌مند هستند، توصیه می‌کنم. (پیتر هنسون)
- یک کتاب باشکوه! دانش آن را برای موفقت فردی و معنوی پیگیری کنید. زندگی شما تغییر خواهد کرد. (کن ویگوتسکی)

جملات برگزیده کتاب راهبی که فراری‌اش را فروخت:

- رؤیاهای رؤیاپردازان بزرگ هرگز محقق نمی‌شود، آنها همیشه فراتر می‌روند.
- من یک هنرمند در زندگی هستم. اثر هنری من، زندگی من است.
- بیشتر افراد چه به لحاظ بدنی، عقلی یا اخلاقی، در یک گستره خیلی محدود از توانایی وجودی خود زندگی می‌کنند. همه ما گنجینه‌های حیات بسیاری برای جذب کردن داریم که بالاتر از آن، رؤیایی نیست.
- افراد خوب پیوسته خود را تقویت می‌کنند.
- زمان خوب تنظیم شده، قطعی‌ترین علامت برای یک ذهن خوب تنظیم شده است.
- هر موجودی که واجد حیات است، تنها نیست و برای خودش زندگی نمی‌کند.

در بخشی از کتاب راهبی که فراری‌اش را فروخت می‌خوانیم:

ساعت هشت شب بود و من باز هم باید خودم را برای حضور در دادگاه روز بعد آماده می‌کردم؛ اما مبهوت تجربه این سلطان سابق وکالت شدم که بعد از ملاقات و تربیت به دستان فرزانگان شگفت‌انگیز اهل هند، به طور چشمگیری زندگی خود را تغییر داد. با خود فکر می‌کردم چه تحول عجیب و خارق‌العاده‌ای! از خودم پرسیدم آیا این اسراری که جولیان در آن خلوتگاه کو‌هستانی دور دست فرا گرفته بود هم می‌تواند کیفیت زندگی من را بهتر کند و دوباره حس کنجکاوی من نسبت به دنیایی که در آن زندگی می‌کنم را احیا کند. هر چه بیشتر به حرف‌های جولیان گوش می‌دادم، بیشتر متوجه می‌شدم که روحم زنگار گرفته است. چه بلایی بر سر شور و شوق استثنایی دوران جوانی‌ام که نسبت به همه چیز داشتم، آمده است؟ آن قدیم‌ها حتی ساده‌ترین چیزها هم حس لذت را به من انتقال می‌داد. شاید وقت آن رسیده که دوباره سرنوشت خودم را بسازم.

جولیان با احساس این که من شیفته سلوک او شدم و تمایل دارم که سیستم زندگی روشنفکرانه که فرزانگان به او تعلیم داده بودند، یاد بگیرم سرعت حکایت‌هایش را افزایش داد. به من گفت که چگونه میل شدیدش به دانش همراه با عقلانیت قوی، سال‌های پر از کشمکش و نزاع در اتاق دادگاه را پالایش کرد و او را عضو دوست‌داشتنی اجتماع سیوانا کرده بود. راهبان به عنوان نشانه محبت نسبت به جولیان، در نهایت او را عضو افتخاری گروه خود کرده بودند و با او همچون عضو جدایی ناپذیر خانواده خود رفتار می‌کردند.

جولیان با اشتیاق به افزایش آگاهی از کارهای ذهن، جسم و روح و کسب تسلط بر نفس، بدون مبالغه در تمام لحظاتی که بیدار بود، خود را تحت آموزش رامان قرار داد. با وجود اختلاف سنی کم، او برای جولیان بیشتر شبیه به یک پدر بود تا یک مربی. واضح بود که این مرد، حکمت یک عمر خود را جمع کرده بود و با خوشحالی علاقه داشت که آن‌ها را به جولیان تقدیم کند.

خرید نسخه چاپی
خرید نسخه الکترونیک

معرفی کتابراهبی که فراری اش را فروخترابین شارماکتاب خوبنشر یوشیتا
ناشر کتاب های رمان، روانشناسی و کودک www.yushita.com instagram: yushitapub
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید