میشل اوباما در کتاب شدن قصد دارد تا در قالب روایتی جذاب خاطراتش را از دوران کودکی تا هنگامی که به همراه خانوادهاش کاخ سفید را ترک کرد، بازگو کند. این کتاب که در اولین ماههای انتشارش فروش چشمگیری داشت اکنون در سراسر جهان شهرتی جهانی دارد.
کتاب شدن (Becoming) به عنوان یکی از پرفروشترین آثار نیویورک تایمز، اثریست شگرف از سرگذشت زنی که فوقالعاده است. میشل اوباما (Michelle Obama) در این کتاب خواهان آن است تا به شما نشان دهد که در گذشته که بوده و زاویه دیدش با مسائل مختلفی نظیر طبقات اجتماعی، نژاد و جنسیت چگونه است. همچنین شما را با دیدگاهش نسبت به زندگی آشنا کرده و از اتفاقات و افرادی میگوید که به او کمک کردهاند تا به کسی که اکنون هست، تبدیل شود.
موضوع کتاب شدن چیست؟
این اثر برجسته که به نوعی داستان رویای آمریکایی محسوب میشود، از سرآغاز زندگی میشل اوباما میگوید، او دختری باهوش از یک خانوادهی فقیر بود که برای تحصیل در یک دبیرستان خوب قبول شد و از این راه به هاروارد راه یافت، در آنجا وکالت خواند و سرانجام به کاخ سفید وارد شد. بله کتاب شدن در حقیقت فرصتیست برای شناخت زنی که با تلاش و کوشش به موفقیت رسید و زندگی فوقالعاده برای خود ساخت.
میشل در این کتاب نخست دوران کودکیاش را روایت کرده و سپس از کالج پرینستون (Princeton)، مدرسه حقوق هاروارد (Harvard Law School) و سالهای فعالیتش به عنوان یک وکیل میگوید. همچنین یکی از قسمتهای جذاب این کتاب بخش آشنایی شما با زندگی مشترک میشل و باراک اوباما، به عنوان یک زوج موفق است.
شما در این اثر با خانواده، دوستان و کلیه افرادی که روی شکلگیری شخصیت میشل تاثیرگذار بودند، آشنا شده و در آخر به یک نمای کلی از زندگی میشل و باراک در کاخ سفید دست پیدا میکنید.
میشل اوباما را بیشتر بشناسیم؟
میشل اوباما اولین زن آمریکایی، آفریقایی است که در سال 2018 به عنوان بانوی ستایش شده آمریکا برگزیده شد؛ تا قبل از آن این شهرت در دستان هیلاری کلینتون بود. میشل تاکنون کارهای بسیاری در حوزهی محیط زیست و زنان انجام داده، به شکلی که همه او را با فعالیتهای ثمر بخشش در این عرصه میشناسند.
در بخشی از کتاب شدن می خوانیم:
هنوز چیزهای زیادی هست که در مورد آمریکا نمیدانم، در مورد زندگی و هر آنچه که آینده ممکن است برایم به همراه داشته باشد، اما مطمئناً خودم را میشناسم. پدرم، فریزر، به من یاد داد که سخت کار کنم، اغلب اوقات بخندم و سر قولم باشم. مادرم، ماریان، به من نشان داد که چطور برای خودم صاحب فکر و اندیشه باشم و حرفم را بزنم. آنها در آپارتمان نُقلی خود در منطقۀ جنوب شیکاگو به من کمک کردند تا ارزشهایی را درک کنم که در سرگذشتمان، در سرگذشت من و در سطحی وسیعتر، در سرگذشت کشورمان وجود دارد، حتی وقتی زیبا و کامل نیستند؛ حتی وقتی واقعیتر از آنچه هستند که میخواهیم. سرگذشت هر انسانی متعلق به خود اوست، چیزی است که همیشه آن را خواهد داشت. چیزی است که مالک آن است.
به مدت هشت سال در کاخ سفید زندگی کردم؛ جایی که علاوه بر آسانسور، سالن بولینگ و یک گلفروشی داخلی، به قدری پله دارد که نمیتوان شمرد. روی تختی میخوابیدم که جنس پارچهاش ایتالیایی بود. وعدههای غذایی ما توسط تیمی از سرآشپزهایی تهیه میشدند که رتبۀ جهانی داشتند و توسط افرادی حرفهای سِرو میشد که در مقایسه با کسانی که در رستوران یا هتل پنج ستاره کار میکنند، آموزشهای بیشتری دیده بودند. مأموران امنیتی با دستگاههای ارتباطی داخل گوششان که همگی مجهز به سلاح بودند با چهرههایی که عمدتاً هیچ حسی را منتقل نمیکرد، بیرون از خانه ما ایستاده بودند و تمام تلاش خود را میکردند تا وارد حریم خصوصی خانوادۀ ما نشوند. در نهایت، ما به این چیزها تا حدودی عادت کردیم همچنین به شکوه عجیبی که خانۀ جدیدمان داشت و نیز حضور دائمی و آرام دیگران.
خرید نسخه چاپی
خرید نسخه الکترونیک