استراتژی های تبلیغاتی را از جهتی میتوان به دو دستهی فشار و کشش تقسیم کرد. اگر برای اولین بار مناسب بودن محصول یا خدمات خود را برای تبلیغات "کشش" و "فشار" تعیین کنید، در وقت و هزینه قابل توجهی صرفهجویی خواهید کرد.هر دو استراتژی، اثرات خوب و بد دارند اما با این حال، ترکیب مناسب آنها ممکن است اثرات شگفت آور به همراه داشته باشد!
تبلیغات فشار:
در این استراتژی، ارائه دهنده کالا یا خدمات درواقع زنجیزهی تأمین را تحت تأثیر قرار میدهد. این نوع تبلیغات، تلاش هایی را شامل میشود که هدفش کل گروه مشتریان بالقوه و تعداد معدودی است که در حال حاضر بسیاری از آنها به آن محصول یا خدمات علاقهمند هستند.
بیشتر تلاشهای تبلیغاتی آنلاین آفلاین (مجله ، بیلبورد ، روزنامه ، تلویزیون ، طبقه بندی و غیره) و همچنین تبلیغات بنرهای آنلاین و پخش ایمیل به عنوان بازاریابی فشار در نظر گرفته میشوند. در وب ما اغلب با اعلان های فشار، خبرنامه ها، نامه ها و پیامهای کوتاه سروکار داریم. یک استراتژی فشار بر اصل بازاریابی مجوز تکیه دارد; بدین معنی که برای دریافت پیام، باید به پایگاه مشترکین وارد شوید. این قطعاً بر میزان درگیری گیرندگان که خودشان اطلاعاتی را که می خواهند از فروشگاه های آنلاین ، وبلاگ ها یا وب سایت های خبری دریافت کنند ، تأثیر می گذارد.
تبلیغات کشش:
تبلیغات کشش به منظور جلب نظر مصرفکنندهی نهایی جهت تهیه یا سفارش محصول یا کالا است که از این طریق، زنجیرهی تأمین را تحت تأثیر قرار میدهد. به طور مثال: بازدید کنندگان وب سایت شما هنگامی که به طور فعال به دنبال محصول یا خدمات شما میگردند.
مثالهای برتر تبلیغات کششی عبارتند از: بهینه سازی موتور جستجو، هزینه موتورهای جستجو برای هر کلیک، لیست دایرکتوریها، تبلیغات صفحه زرد و پورتالهای خرید.
تفاوت بین استراتژی فشار و کشش
استراتژی فشار به مفهوم فعالیتهای مستقیم است که بر مشتریان بالقوه تأثیر می گذارد تا آنها را ترغیب به خرید کند. همچنین در نظر گرفته شده است تا مصرف کنندگان را از ارزش پیشنهادی، خدمات، محصولات، تبلیغات و سایر مزایای مرتبط با خرید آگاه سازد. به عبارت دیگر، استراتژی فشار نیاز را ایجاد می کند، فرض مستقیم دستیابی به مشتری را فرض می کند و مستقیماً در گیرنده هدف قرار می گیرد. در حالی که در استراتژی کشش، اطلاعاتی که توسط کاربرانی که آگاهانه به دنبال آن هستند، مورد نیاز است، به نوعی با ارزش های برند مشخص می شوند.
فشار و کشش دو استراتژی هستند که فقط از لحاظ تئوریک مخالف هستند. در واقع ، آنها کاملاً مکمل یکدیگر هستند. اگر می خواهیم گیرندگان یک مارک، محصول یا خدمات جدید را آگاه سازیم، ارزش دارد که بر روی فعالیتهای تبلیغاتی فشار، همزمان با اجرای ابزارهای کشش، تمرکز کنیم. به عنوان مثال: یک گیرنده یک مقاله وبلاگ را می خواند، وارد پایگاه مشترکین میشود و بعد از چند روز یک پیام فوری دریافت می کند که از ورود جدید اطلاع می دهد. آنها حتی نیازی به داشتن یک وب سایت باز ندارند; اگر این پیام جذاب باشد، کاربر می تواند به طور مستقل اطلاعات اضافی را جستجو کند. جالب است که رسانه های اجتماعی، امکان استفاده از مخلوط راهبردهای فشار و کشش را افزایش می دهند.
دانستن اینکه کدام روش برای محصول شما مناسب تر است، باید به سنگبنای استراتژی تبلیغاتی شما تبدیل شود!