کتاب آبان ماه چالش کتابخوانی طاقچه(پیرطریقت )
کتابی از یک برنده جایزه نوبل غیر ادبیات
آخرین دختر، روایت زندگی و سرگذشت نادیا مراد است.
نادیا مراد دختری از روستاهای شمال عراق است که مجبور به رویایی با داعش شده است.
نادیا که زندگی آرامی در میان مزارع روستا داست در بیست و یک سالگی با هجوم داعش مواجه میشود و در این هجوم پس از ، از دست دادن خانواده و نزدیکانش به همراه دیگر دختران روستا به بردگی جنسی فرستاده میشود….
این سرگذشت تلخ بسیاری از دختران ایزدی بود.
اما نادیا موفق به فرار میشود و به کمک یک جوان اهل سنت به جایی امن میرسد.
این داستان و اصل ماجرای نادیا را پیگیران اخبار در همان زمان شنیده و میدانستند و در کتاب با برخی جزئیات بیشتر مواجه میشویم.
حادثه ای تلخ که تبعاتش به این زودی ها تمام نمیشود؛
"حالا حتی اگر تمام ما دختران زنده بمانیم و برای بهبودی سخت تلاش کنیم، پسران ایزدی کجا بودند که با ما ازدواج کنند؟ آنها در گورهای جمعی در شهنگال بودند. تقریباً کل جامعهٔ ما نابوده شده و زندگی دختران ایزدی بسیار متفاوت از چیزی خواهد بود که در کودکی تصور میکردند."
"در کوچو، برادران و برادران ناتنیام کنار هم ایستاده بودند که داعش تقریباً همهٔ آنها را کشت؛ اما مرگ آنها فقط یک لحظه طول کشید. وقتی که یک صبیه باشی، هر ثانیه در روز درحال مردنی. ما هم درست مثل آن مردان، هرگز بار دیگر خانوادهها یا خانههای خود را نخواهیم دید. نسرین و ژیلان با من موافقت کردند. آنها گفتند: «کاش وقتی مردا مردن ما هم باهاشون بودیم.»"
"بازار بردهفروشی شبها باز میشد. میتوانستیم صدای هیاهوی شبهنظامیان را در طبقهٔ پایین بشنویم که در آنجا مشغول ثبت و سازماندهی بودند. هنگامیکه اولین مرد وارد اتاق شد، تمام دختران جیغ زدند. مثل صحنهٔ انفجار بود. طوری گریهوزاری میکردیم که انگار زخمی شدهایم. خم شده بودیم و روی کف اتاق استفراغ میکردیم؛ اما هیچکدام از اینها شبهنظامیان را متوقف نکرد. درحالیکه ما جیغ میزدیم و التماس میکردیم آنها اطراف اتاق قدم میزدند و به ما خیره میشدند. کسانی که زبان عربی بلد بودند به زبان عربی التماس میکردند و دخترانی که فقط زبان کردی میدانستند تا جایی که میتوانستند بلند فریاد میزدند؛"
ولی نقطه امیدبخش داستان زمانی است که نادیا تلاش میکند فکری برای دوستانش و کسانی که در مخمصه ای مشابه گرفتارند بکند.
هرچند اصلا کار ساده ای نیست.
"بیشتر مخاطبان ما میگفتند این کار غیرممکن خواهد بود: شورای امنیت سالها بود که هیچ اقدامی درزمینهٔ عدالت بینالمللی انجام نداده بود."
"به روزی فکر میکنم که تمام شبهنظامیان را پای میز محاکمه بکشم-نه فقط رهبرانی مانند ابوبکر بغدادی، بلکه تمام نگهبانان و مالکان بردهها، هر مردی که ماشه کشید و بدن برادرانم را در آن گورهای دستهجمعی انداخت، هر مبارزی که سعی کرد ذهن پسران جوان را شستوشوی مغزی دهد تا از مادران خود بهخاطر ایزدیبودن نفرت پیدا کنند و هر عراقیای که از ورود تروریستها به شهر خود استقبال کرد"
کتاب روایت سختی ها و تلخی های مسیر نادیاست…
اگر حساس هستید مطالعه نکنید?
اما اگر دوست دارید بدانید چی به سر این دختر ایزدی اومده میتونید کتاب رو از اینجا دریافت کنید.