ویرگول
ورودثبت نام
زهرا رضوانی
زهرا رضوانی
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

چقدر بلدی لبخند بزنی؟

«این دختره چقدر خوبه! همش میخنده!»

آخر شب بود. یکی از سخت ترین شب های زندگیم. با کلی بچه ی مریض مواجه شده بودیم. کلی مادر و پدر رو در آغوش گرفته بودیم و شاهد گریه ی از سر استیصالشون بودیم.آخرای اسفند بود. رفته بودیم مرکز طبی کودکان برای برگزاری جشن عید. انقدر لبخند زده بودم صورتم درد می کرد و انقدر بغضم رو قورت داده بودم گلودرد داشتم. وقتی از یکی از مهمون ها جمله ی بالا رو شنیدم، خیالم راحت شد که در پنهان کردن غمم موفق عمل کردم.

من لبخند زدن در حین درد رو بلدم. لبخند اطمینان بخش حین وحشت رو هم. لبخند بی خیال حین بحران رو هم. که وقتی رفیقم با نگرانی نگاهم می کنه که نمیتونم از شدت درد روماتویید آرنجم رو خم کنم میخندم، وقتی کف اتاق بازی بچه ها غرق خون میشه لبخند میزنم که چیزی نیست، وقتی جواب پت اسکن مامان رو میبینم و چندتا detected دنبال هم ردیف می بینم لبخند میزنم که «نباید چیز بدی باشه»... من لبخند زدن رو بلدم، ولی هر چند وقت یکبار از غصه منفجر میشم. و این نباید الگوی سالمی باشه.

شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید