با دیدن فیلمی از رفتار خاص و متأثرکننده یک گربه که صاحبش را از دست داده بود، به یاد کتابی افتادم که یکی از بهترین دوستانم به مناسبت عید نوروز به من هدیه داده بود.
کتاب «مثل گربه فکر کن مثل گربه رفتار کن!»
رفتم سربختش و با دقت شروع کردم به خواندن. کتابی که نویسندهاش پانزده سال رفتار گربهها را زیر نظر گرفته و هر روز چیز جدیدی از رفتار گربهها یاد گرفته بود.
وی گربهها را آزاد، آرام، کاریزماتیک، مستقل و مغرور دیده است. او برای زندگی بهتر توصیه میکند از رفتار گربهها الهام بگیریم.
استفان گارنیه به چهل رفتار بارز گربه پرداخته که در زندگی روزانه آدمها قابل اجراست. کتابی جذاب و حسابی کارآمد.
راستش را بخواهید قبول ندارم همه انسانها اشرف مخلوقات باشند! مگر اینکه بدانند اشرف مخلوقات بودن یعنی چه، آن را باور کنند و در عمل هم نشان دهند وگرنه هر حیوان، گیاه و یا حتی جمادی میتواند از انسانی که این سه شرط را نداشته باشد، به غریزه بلندمرتبهتر باشد.
همه موجودات عالم هستی میتوانند برای انسان درسهایی داشته باشند.
حکما معتقدند انسان عالم اصغر است که جهان اکبر یعنی جهان هستی را در خود دارد.
بنابراین همه ما گربهای درونمان داریم که میتوانیم از رفتارهای غریزی مثبت و منفیاش بیاموزیم. البته نه به غلظتی که نام کتاب با خود دارد!
الان احتمالا بعضی دوستان عنوان کنند که ما برای اشرف مخلوقات بودن الگوهای بسیاری داریم که ما را از حیوانات بینیاز میکنند؛ اما معتقدم انسانی که نتواند از هر چیزی در عالم هستی نکتهای بیاموزد از بزرگترین معلمها نیز نخواهد توانست.
برایش دلایل بسیار دارم که الان جای بحثش نیست.
در چند پست آینده به برخی از نکات خوب این کتاب اشاراتی خواهم داشت.