ویرگول
ورودثبت نام
سجاد حاجیان
سجاد حاجیان
خواندن ۲ دقیقه·۳ سال پیش

بال های خیس پروانه


ای آسمان لب تشنه ی ناز قدم هایت

خورشید من، معنای صبح روشنی، بانو

ای جاری شهد و عسل از نام شیرینت

موم است در پای تو قلب آهنی بانو


ای در مسیر واژه های بی زبان من

وقتی که طره موی تو در باد می رقصد

حس پرستو دارم آن وقتی که چشمانت

با خنده هایت بر من ناشاد، می رقصد


ای جان من لب تشنه ی جام نگاه تو

من آتشم از چشم هایت آب می خواهم

در محضر سبز تو خالی از تن خویشم

در محضرت یک دیده ی بی خواب می خواهم


تو از تمام لحظه های من نمی داری

با تو جهانم رنگی از قحطی نمی گیرد

الحق به جا گفته است این را خواجه ی شیراز

هرکس شود عاشق دگر هرگز نمی میرد


در انحنای ابروانت راه من گم گشت

گم گشته ای بی خانمان در چهره ی یارم

حتی اگر از من دو تکه استخوان ماند

باور نکن از شوق رویت دست بردارم


من غرق در دریای درد و محنت و رنجم

تنها مرا مرهم، خیال خنده های توست

نزدیک تر از تو به من حتی خدايم نیست

نزدیک تر از من به تو حتما خدای توست


من را که این سان تشنه ی بوييدنت هستم

حتی برای لحظه ای، آنی، تحمل کن

این عاشق بی خانمانت را نگار من

راهی قلبت کن، پناهش را تقبل کن


تو ای صدای بال های خیس پروانه

تو ای کبوتر های اهل شاخه ی زیتون

تو ای تمنای نگاه کودکی زخمی

تو مهر تاییدی بر آن لیلا و این مجنون


تو ای تجلی گاه محراب پيمبرها

ای گوشه ی چشمان تو آن جنت موعود

ای قصه ی بوييدنت، بوییدن یک سیب

در وصف شیرینی تو قند و عسل بی سود


تو ای صدای خنده ی یک غنچه ی گیلاس

ای نغمه ی باریدن شبنم ز نرگس ها

ای لحظه ی لبخند تو زیباترین تصویر

ای حس دل دادن به تو، جاری ترین حس ها


تو ای نفس های صبا جاری ز لب هایت

دارد مسیحا حالتی طرز بیان تو

من سال ها محتاج طرز صحبتت هستم

محتاج یک نوشیدن طعم دهان تو


تو ای تمام واژه ها پیش تو بی معنا

تو ای تمام لحظه هایم مونس و یارم

باور نکن حتی اگر جان از تنم هم رفت

از آرزوی با تو بودن دست بردارم


8/3/1400

اصفهان- سجاد حاجیان



شعرشعرعاشقانهعاشقانهدوستت دارم
به شعر علاقه دارم، فعلا همین
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید