ویرگول
ورودثبت نام
سجاد حاجیان
سجاد حاجیانبه شعر علاقه دارم، فعلا همین
سجاد حاجیان
سجاد حاجیان
خواندن ۱ دقیقه·۶ ماه پیش

برای افسانه و علی تیما| شعر

زنده‌یادان افسانه و علی تیما؛ جانباختگان فاجعه بندر رجایی‌شهر
زنده‌یادان افسانه و علی تیما؛ جانباختگان فاجعه بندر رجایی‌شهر

استخوان بر استخوان خون بر روی خون سوخته

زنده رود و کرخه و کارون به کارون سوخته

غم به رقص و خنده آوردند این قوم پلید

جای آن لبخند و رقص شاد و میگون سوخته

ابر خاکستر گرفته صورت خورشید را

ما تمامی ماهی و دریای جیحون سوخته

مانده از افسانه‌ی عشقی فقط دودی سیاه

گیسوی لیلا که در آغوش مجنون سوخته

اصلا اینجا درد را با درد درمان می‌کنند

کی شود بینم که این تقدیر ملعون سوخته

روز او دنبال نانی رفت و ظهرش دود شد

در پی نان شبش این بار افزون سوخته

هر چه بد دیدیم از آبشخوری یکتا رسید

آید آن روزی که ریش شخص مظنون سوخته

آنچه ما دیدیم را افسانه می‌خواند زمان

سینه‌‌ی ما از حد افسانه بیرون سوخته ...

برای افسانه و علی تیما

بندرعباس

۱۴۰۴.۲.۹

سجاد حاجیان

بندر عباسشعر
۱۳
۱۰
سجاد حاجیان
سجاد حاجیان
به شعر علاقه دارم، فعلا همین
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید