ای ظرافت در ظرافت، ای تنت میدان جنگ
ای که آزادی است هر چه، بهر تو گردیده ننگ
ای بهای موی بازت تازیانه، قتل و خون
ای جواب حق فریاد تو فریاد تفنگ
پایهی اصلی جنت بر تن عریان توست
حرف دارد از حیا اما همان دین دو رنگ
گریه و خندیدنت در چشم مردم هرزگی است
مرد زنباره ولی در چشمشان یعنی زرنگ
یک نفر هم دردهایت را نفهمید و مدام
میشوی آماج احساس و سخنهای قشنگ
خون تو، طرز تو، موی تو، صدایت سُخره گشت
تا خورد بر صورت مشعوف از فخر تو چنگ
بر لبت فریاد آزادی است و آن جغد پیر
با نمای صورتی دنبال حل این درنگ
او تو را محبوس میخواهد، تو رفتی تا سهیل
میزند بر بالهای ناشکیبای تو سنگ
تو در آخر میرسی آنجا که بالی بسته نیست
خسته باش اما نشو نومید از این راه تنگ
عاقبت میماند از ره هر که آزادت ندید
ای ظرافت در ظرافت، ای تنت میدان جنگ
۱۴۰۳.۱۲.۶
سجاد حاجیان. اصفهان
