قسمت دوم_ماجرای یک نامه
?️ "کارآموزی" کلمهایست آشنا برای آنهایی که در اواخر دوره تحصیلی خود هستند و شاید این واژه برای من، که هنوز ابتدای ابتدا(!) راه تحصیل در رشته حقوق بودم و هستم، غریبتر و نامانوستر بود. ولی قدیمیها خوب گفتهاند که کار نشد ندارد. من مصمم بودم که بروم و محیط دادگاه را تجربه کنم. نامه معرفی از دانشگاه گرفتم و بعد از چندبار رفتن و آمدن بالاخره نامه معرفی را به آقای رئیس دادگستری(حاجآقای حسینی) تقدیم کردم. حاجآقای حسینی قبلا یکی دو باری در جلسه شورای فرهنگ عمومی و ... مرا دیده بود و اندک شناختی داشت. روح حاجآقای مهدوی کنی شاد که تا گفتم دانشجوی دانشگاه امام صادق(ع) هستم، خیلی بیشتر از قبل مرا تحویل گرفت و خودش نامهای خطاب به دادگستری کل استان خراسان رضوی نوشت. حاجآقا گفت که انشا.. جواب نامه تا سه چهار روز آینده خواهد آمد.
?️خب قبل از ادامه قصه لازم است توضیح بدهم که امروزه در دادگستریها، همانقدر که کارآموزی قضاوت و وکالت شایع است؛ دقیقا به همان اندازه و حتی شاید کمی بیشتر کارآموزی دانشجویان حقوق نادر است و قلیل و اندک. مخصوصا با توجه به این اوضاع کرونا که اوضاع بدجور بهم ریخته بود و خیلی سخت میشد که به دانشجویی ابلاغ کارآموزی بدهند. ولی ما امیدوار بودیم که جور بشود، مخصوصا اینکه حاجآقا حسینی گفته بود تا سه چهار روز دیگر جواب نامه خواهد آمد. اما آیا فکر کرده اید سه چهار روز بعد جواب نامه آمد؟خیر اشتباه فکر کردهاید! سه چهار روز بعد که چه عرض کنم، ما تا سه چهار هفته بعد هم هرروز هی زنگ میزدیم به مسئول امور اداری دادگستری برای پیگیری جواب نامه!
?️سرتان را به درد نیاورم. آنقدر زنگ زدم، آنقدر پیگیر شدم که آخر کاری آقای عباسآبادی(همان مسئول بامعرفت امور اداری دادگستری) از دستم شاکی شد و ضمنی گفت که دیگر کاری از دست ما برنمیآید و اگر خیلی دلم میخواهد که جور بشود، خودم بروم مشهد و پیگیری کنم.(البته یکم، فقط یکم، لحنشان تندتر از این چیزی بود که عرض کردم!) من هم که بدجور بهم برخورده بود، توی دلم بیخیال ماجرا شدم و با خودم گفتم:" قَبرَ گِسِّن!"*
*کلمهایست ترکی. ترجمه مودبانهاش میشود:"نخواستیم بابا!اصلا بیخیال شدیم!"