نامه به دست وارد دفتر شعبه سوم حقوقی شدم. رفتم پیش مهدی آقای شمسآبادی(مدیر دفتر) و نامهی کارآموزی رو نشونشون دادم. برای اینکه مثلا یکم فضاسازی هم براتون بشه خوب اینایی رو که میگم دقت کنید. شعبه سوم حقوقیِ قصه ما، در واقع تشکیل شده از دو تا اتاق. این دو تا اتاق از طریق یک در بهم دیگه مرتبط میشن. اتاق اولی، دفتر شعبه است که به طور ساده اگه بخوام بگم امور اداری و دفتری مربوط به پروندهها اونجا انجام میشه. اتاق دوم همون اتاقِ اصلیه دادگاه هست که شما حتما توی فیلم ها دیدید که میز و صندلی دورتادور و وسطش چیده شده برای حضور شاکی و مشتکی عنه(همون متهم خودمون!) و اون روبروی اتاق هم سه تا میز هست. میز وسطی یکم ارتفاعش از دو تا میز کناری بالاتره و همون جا دقیقا جایگاه رئیس شعبه( بعبارتی جایگاه قاضی دادگاه) است. میز سمت راست مالِ منشی دادگاه و میز سمت چپ هم... حالا میگم بهتون.
باز برای فهم بیشتر شما مخاطب عزیز باید یه نکتهی دیگه هم بگم. شاید از خودتون بپرسید، دادگاه حقوقی یعنی چی دقیقا؟ ببینید دادگاهها بر حسب موضوع پروندههایی که بررسی میکنند به چند دسته تقسیم میشن. دادگاه حقوقی، کیفری، خانواده، انقلاب و... این تقسیم بندی به خاطر نوع دعاوی هست که اونجا بهشون رسیدگی میشه. مثلا دادگاه کیفری به پروندههایی رسیدگی میکنه که موضوعشون جرم و جنایته. پروندههایی مثل قتل و سرقت و کلاهبرداری و زورگیری و...(کلا دادگاه کیفری، دادگاه پرهیجانی هست!) دادگاه خانواده همونطور که از اسمش پیداست به پروندههایی با موضوع طلاق، مهریه، نفقه و ... رسیدگی میکنه. دادگاه انقلاب همون دادگاهیه که دلمون از دیدنش توی تلویزیون غنج میره! دادگاه مفسدین اقتصادی شاخصترینش برای ماست. البته توی شهرستانها اوضاع مثل تهران نیست و بیشتر پروندههایی که به دادگاه انقلاب میره، پروندههای مربوط به مواد مخدر هست. اما دادگاه حقوقی مربوط میشه به دعاوی که توی اونها اختلاف سر ملک و املاک و اموال و عقود و ... هست. از اونجایی که بیشتر عالم حقوق مربوط به این مسائل و صدالبته که مهمترین و بنیادیترین مسائل حقوق هم همین موضوعات هستن، به این دادگاه میگن دادگاه حقوقی! شاید شما بگید دادگاه کیفری هیجانش بیشتره ولی در واقع بیشتر کارآموزها علاقه دارند دوران کارآموزیشون رو در دادگاه حقوقی بگذرونن. چون از لحاظ علمی چیز بیشتری گیرشون میاد و واقعا ارزشمندتره.
خب! مهدی آقای شمس آبادی نگاهی به نامهام کرد و بعد از یک ماه دست و پنجه نرم کردن با هفتخوان رستم بالاخره شنیدم اونچه رو که باید میشنیدم:" بفرمایید داخل، نامهتونو بدید به حاجآقا!" یعنی شما ببینید یک مهر و نامه رییس اداره چقدر قدرت و نفوذ داره که تا مهرشون رو اون زیر برگه می بینند، با احترام بهتون میگن که بفرمایید داخل. خب حالا یکم فضا را معنوی کنیم. بدانید و آگاه باشید که اتفاقا روز قیامت هم اگر مهر یک آقایی زیر کارنامه مان باشد، فرشته ها تا نگاهشان به آن مهر میافتد، با احترام بر میگردند و بهتان میگویند:"ادخلوها بسلام آمنین" بس است دیگر. آنهایی که باید درس میگرفتند و متنبه میشدند، درس گرفتند و متنبه شدند دیگر!
آب دهانم را قورت دادم، بسم الله گفتم و وارد اتاق دومی شدم. قدم قدم نزدیک شدم به میزِ حاجآقای لطفی، سلام کردم و نامهام رو بهشون دادم. تا قبل از این فکر میکردم خب حتما جای کارآموزها، جایی میان همون شاکی و مشتکی عنه، یعنی روی یکی از همون صندلیهای معمولی دادگاهاست. حاج آقا نگاهی به نامهام کردند و در کمال ناباوری به اون میز سمت چپ اشاره کردند و گفتند :"بفرمایید بنشینید!" خب کاربری اون میز هم فهمیده شد. اون میز، مخصوص کارآموزهاست. تامام! باید می بودید و میدیدید چه ذوقی کردم وقتی رفتم و کنار دست حاجآقا، پشت اون میز سمت چپی نشستم.( آی میز سمت چپی! خاطرات خوشی پشتِ تو برای من رقم خورد. دوسِت دارم!)