از دیروز که برگشتی کارم شده چند دقیقه به چند دقیقه رفرش کردن. اما تو همین رفرش کردنها ناگهان دیدم که اون عوضی هم برگشت و داریش. تا صبح نخوابیدم تقریبا و کار مفیدی هم انجام ندادم. گمان میکردم حالا که برگشتی شاید من رو هم از بلاک در بیاری اما افسوس
از صبح چندین بارد قصد کردم بهت پیام بدم و جلوی خودم رو گرفتم. تا اینکه دقایقی پیش نوشتم و لحظه آخر قبل ارسال استخاره کردم و باز هم مثل دفعه قبل «بد» اومد.
یادته سر اون ماجرا دادی مامان استخاره کنه و رسما داشت میگفت من برم صحبت کنم و در اون کار خیره؟ عکس نوشته رو دارم هنوز. حیف از همه روزهایی که رفت و خدا لعنت کنه کسانی که باعث پنهانکاریها و این جدایی شدند.