ویرگول
ورودثبت نام
زحنع
زحنع
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

شروع لحظه‌های پایان

هوا چقدر سرده
چه سخته تنهایی
تموم دنیامی کجای دنیایی؟

روزها تک و تنها
هرشب من یلدا
کابوس و حسرت شد
معنای این رویا

سردمه، بی تو مردم
ولی تو نه با منی،
نه فکر جبران

دل نا امیده
وقتش رسیده
شروع لحظه های پایان

بازم بغض و تکرارش
بازم من و این خواهش
کاری کن عشق نمیره

بازم عشق و دلشوره
قلبی که باز مجبوره
از تو نفس بگیره

کسی حواسش نیست
بهار ویرونم من
دیگه با این درد زنده نمی‌مونم

کجا برم بی تو؟
منی که تب دارم؟
چقدر دلم می‌خواست
تورو نگه دارم

سردمه، بی تو مردم
ولی تو نه با منی،
نه فکر جبران

دل نا امیده
وقتش رسیده
شروع لحظه های پایان
شروع لحظه های پایان ...

هیچ‌گاه دوست نداشتم ناشناس بنویسم اما وقایعی بر من رفت که سنگ صبوری برای تسکینش ندارم. حال امروز من حال یک باخته است باخته‌ای که در نگاه خیلی‌ها یک پیروز است و فقط خودش می‌داند که در دلش چه می گذرد.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید