"بسم الله قاصم الجبارین"
نمی دانم از کجا شروع به نوشتن کنم؟! غم مان آن قدر بزرگ است که دیروز و امروز ندارد، این که چطور چهار سال را بدون شما پشت سر گذاشتیم علامت سوال بزرگی است که ذهنم را درگیر کرده است. نمی دانم درست است بگویم غم از دست دادن شما آنقدر عظیم است که در قاموس کلمات نمی گنجد یا باید بگویم کلمات ارتفاع دلتنگی مان را بیان نمی کنند؟!
وقتی چهار سال گذشته برایم تداعی می شود، نمی دانم از حادثه ای که شب جمعه در نزدیکی حرم ارباب اتفاق افتادچه بگویم تا حق مطلب ادا شود؛ از دست بریده علمدار کربلا شروع کنم یا انگشتر به غارت رفته اباعبدلله الحسین(ع)، از بدن ارباً اربا علی اکبر روضه بخوانم یا شهادتی که همچون قاسم بن الحسن اهلا من العسل بود...
شما بیان داشتید که در کنار شهید محمد حسین یوسف الهی خاک خواهید شد ولی ما دوست نداشتیم باور کنیم. شما به آرزوی دیرینه خویش رسیدید، ولی آرزوی ما چنین نبود. شما برای نائل شدن به درجه شهادت لحظه شماری می کردید ولی حال که ما شما را از دست داده ایم، تمام وجودمان را ای کاش هایی فراگرفته است که تا همیشه در دل مان باقی می مانند و هیچ گاه محقق نخواهند شد؛ آخر ما خیلی دیر درک کردیم که حاج قاسم کیست. ولی اکنون به وطن مان ایران و ایرانی بودن مان افتخار می کنیم که چنین شیرمردانی پرورش داده است و فریاد می کشیم تا آوازه جهان شویم. این مکتب تماما شور و عشق است و [ما به شهادت می رسیم و پیروزیم].
مکتب سلیمانی یعنی راه درست اندیشیدن، یعنی قناعت پیشگی، راه تعامل با انسان ها، تقوا برای به کارگیری امداد الهی و عزم معنوی را بیاموزیم. این که چطور باید در راه حق جان و مال را فدا کرد، صبر پیشه کرد و با خضوع و خشوع رفتار کرد؛ تمام این صفات و ویژگی ها گرد هم می آیند که سردار سلیمانی این چنان محبوب دل ها و عزیز کرده خدا می شوند و یادشان در در دل ها زنده می ماند. به راستی مگر غیر این است که شهدا زنده اند؟
آری، راست گفته اند؛ سردار شخصی است که دشمن هراس نگاه کردن به چشم هایش را داشته باشد، همان چشم هایی که مملو از حرف های ناگفته بودند. نگاهی که ترس به جان دشمنان رخنه می کرد و آرامش و امنیت را برای مظلومان به همراه داشت.
راستی، سردار دل ها! آخرین تصویری که چشم هایتان نظاره کرد چه بود؟ مادری دست به پهلو که بُنَیَ بُنَیَ می گفت یا اربابی که منتظرتان ایستاده بود؟!
شما رفتید و دل رهبرمان خون شد و تنها تر از قبل ماندند. در این مسیر پر فراز و نشیب هرچند سلیمانی ها زیاد هستند ولی سردار حاج قاسم سلیمانی فقط یک نفر بود که رفت و ما در عصری زندگی کردیم که او را دیدیم ولی افسوس که نشناختیم و آیندگان زندگی او را در تاریخ خواهند خواند و در حسرت دیدار شان می مانند.
حاج قاسم برای مان دعا کنید و از پروردگار باری تعالی برایمان طلب کنید تا توانایی عمل به آنچه را که به ما آموختید و وصیت کردید را به ما عطا کنند و شما در روز محشر شفاعت گر ما باشید...
رقص و جولان بر سر میدان کنند
رقص اندر خون خود مردان کنند
چون رهند از دست خود دستی زنند
چون جهند از نقص خود رقصی کنند
زهرا حاجی
دلنوشته برای شهید حاج قاسم سلیمانی