ویرگول
ورودثبت نام
زهرا حجتی
زهرا حجتی
خواندن ۴ دقیقه·۴ سال پیش

پذیرش دیگران ?

سلام.

دوست دارم اول پستام سلام کنم بهتون. آخه خب دارین متنا رو میخونین و من دوست دارم بهتون سلام کنم.

من به واسطه شغل همسرم، تهران زندگی میکنم، تنها و دور از خانواده... دلم نمیخاد از سختیا و تلخیای تنها بودن و بدون بابا مامان سر کردن، چیزی بگم... چون احتمالا همه می دونین....

بحث من چیز دیگه اییه....

پذیرش دیگران
پذیرش دیگران


پذیرش دیگران....

مهمون برامون تقریبا زیاد میاد. چون ما دوریم و خانواده و دوستان بهمون محبت دارن و از راه دور، میان بهمون سر میزنن. حداقل سالی یه بار خواهر برادرام و دوستان دیدنمون میان... چند روزی میمونن... دو روز، سه روز....

میدونین، خیلی جالبه.... تو توصیه های دینی مون داریم که اگر میخاین دوستتون یا شریک زندگی تون یا کسی رو بشناسین، باهاش سفر کنین....

وقتی فامیلا میان خونمون، در واقع اونا تو سفرن... و ناخودآگاه، همه زیر و بمشون واسمون رو میشه ?

سفر باعث میشه آدما خود خود واقعیشونو نشون بدن. بالاخره آدم از خونه و زندگی خودش دور میشه، خسته و کوفته میشه، جاده و رانندگی رو از سر گذرونده، با یه سری چالش روبرو میشه و نتیجه این میشه که نمیتونه نقش و فیلم بازی کنه و بقیه با خود واقعی طرف روبرو میشن.....

این برای ما که میزبانیم و مهمون باید روی چشممون قدم بذاره، سخت و چالشی میشه....

مامانم و خاله ام ( خاله ام، مادر شوهرمه ?) خیلی به مهمون حساسن و خیلی احترامش میکنن و همیشه مهمون برای ما جایگاه والایی داشته و داره....

میدونین، خب بهر حال هر آدمی واسه خودش چارچوبی داره، خط قرمزهایی داره، فرهنگ و آداب و رسوم خاصی داره، اعتقادات و تفکراتی داره و خیلی وقتا همون مهمونای عزیز و محترم ???پاشونو صاف میدارن روی تمام موجودیت تو....... جالب اینجاس که نه تنها نمیفهمنن پاشون روی ماس، حتی براشون کاملا عادیه و اصلا انگار نه انگااااااااار....

واااااااااااااااااای خدااااااااااا ?‍♀️?‍♀️

بگم براتون که چه حس و حالی به آدم دست میده یا برای خودتون قابل پیش بینیه.......

من و همسرم از اول که ازدواج کردیم و با این شرایط روبرو شدیم، به هم قول دادیم و از هم خواستیم که به هییییییچ عنوان موقع حضور و حتی بعد از رفتن مهمونامون، پشت سرشون حرف نزنیم و قضاوتشون نکنیم و بهشون گیر ندیم و ازشون ایراد نگیریم و خوب و بدشون نکنیم و هزار کار نادرست دیگه رو نکنیم ولی در عوض، بشششدت روی پذیرش دیگران کار کنیم و سعی کنیم آدما رو با تمام خوبیا و بدیا نقصها و کمبودها و ایراداتشون و درست و نادرست بودنشون، بپذیریم و به خودمون بقبولونیم که اونام انسانن و مخلوق خدا و اشرف مخلوقات......

واقعا سخته.... تو حرف زدن و نوشتن خیلی کار راحتیه... میشه راحت حرفشو زد. میشه راحت شعار داد ولی در عمل.... یه چالشه بزرگه....

نمی دونم تا حالا این تجربه رو داشتین یا نه، یا اینکه منو درک میکنین یا نه، یا حتی بمن حق میدین یا نه.....اما واقعا ادعای بزرگیه که بگم تونستیم در 90 درصد موارد موفق باشیم و به همه اون نکنیم ها متعد بمونیم.....

وقتی مهمون تو خونه ات اومده، چون حبیب خداست، چون اومده خونه ات، چون از راه دوره اومده و هزااااااار تا چون دیگه، وقتی از رفتار و حرفا و روابطشون ناراحت میشی، باید خودتو کنترل کنی و لبخند بزنی و آروم بمونی و عصبی و برافروخته نشی و بعدشم با محبت و عشق غذاتو بپزی تا خوشمزه بشه و به جونشون بشینه، سخته که حتی نتونی به همسرت شکایت کنی و غرو لند کنی و حتی در بضی موارد تو بغلش گریه کنی.... باور کنین برام پیش اومده که مهمونم بحدی پاشو روی تفکرات و باوراهام گذاشته که گریه ام افتاده، منتها تو دستشویی!!! ?

لازمه بازم توضیح بدم یا دیگه کاملا براتون مطلب روشن شد که واقعا سخته.....

میدونین، بضی وقتا واسم پیش اومده ( مسلمه که وقتایی که خیلی بهم فشار اومده) با خودم فکر میکنم، نکنه من اشتباه میکنم، نکنه نباید انقدر هم مهمون رو عزیز بدونم، نکنه من اشتباه میکنم........

از این فکرا که حتما تو موضوعات مختلف واسه همه پیش اومده.....

اگر شما جای من بودین، چیکار میکردین؟ من بخاطر نوع تربیتم و ذهنیاتی که ناخودآکاه از خانواده بهم تزریق شده، تا این لحظه نتونستم تغییری تو رفتارم نسبت به مهمون ایجاد کنم.....

اگر شما ایده ای دارین یا راهکاری، واقعا خوشحال میشم که باهام در میون بذارین....


راسی من تو این تنهایی و غربت، بیکار ننشستم و یه سایت راه انداختم. خوشحال میشم به سایتم یه سری بزنین. www.dgreview.ir

تا یادم نرفته بگم، امشب خواهرم مهمونم هستن.... قراره دو روز بمونه.... پس هر چه زودتر بهم راهکار بدین، واقعا ذووووووق میکنم و میتونم خیلی زود، ایده هاتونو به عمل دربیارم....

شام هم همبرگر بوقلمون داریم ? ?. بفرمایین ?



پذیرش دیگرانمهمانمهمان داریسفر
خانوم خونه، فعال و ورزشکار، علاقمند به نوشتن و مطالعه، مترجم و مدرس زبان انگلیسی، همسر یه مرد خیلی دوست داشتنی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید