زهرا جمشیدیان
زهرا جمشیدیان
خواندن ۳ دقیقه·۸ ماه پیش

کتاب من میترا نیستم


کتاب من میترا نیستم درباره زندگی زینب کمایی دختر 14 ساله ای که سوژه ترور منافقین بود. کتاب من میترا نیستم در گذشته با عنوان راز درخت کاج منتشر شده بود که پس از ویرایش و بازنویسی مجدد توسط نویسنده و ناشر جدید با عنوان من میترا نیستم منتشر شد. کتاب من میترا نیستم روایتی است از زندگی دختری نوجوان و انقلابی به نام " زینب کمایی " که در ابتدای دهه شصت و در کوران تحرکات شوم سازمان منافقین، به دلیل فعالیت های مذهبی - سیاسی اش مورد خشم و کینه اعضای این گروه قرار میگیرد. معصومه رامهرمزی یکی از امدادگران دوران دفاع مقدس است که از سال 1359 و در سن 14 سالگی به عنوان امدادگر، از پشتیبانی هلال احمر جنوب به جبهه های حق علیه باطل اعزام شد. رام هرمزی که درطول جنگ به صورت متفرقه موفق به اخذ دیپلم شده بود، یک سال بعد از اتمام جنگ تحمیلی یعنی در سال 1368 در دانشگاه شهید چمران اهواز در رشته معارف و الهیات اسلامی به تحصیل پرداخت و پس از آن مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشته علوم قرآن و حدیث از دانشگاه آزاد تهران مرکز دریافت کرد.وی مدت 16 سال است که به تدریس و نویسندگی کتاب ومقاله مشغول است و تاکنون کتاب های «یکشنبه آخر» و « بر بال ملائک» که دست نوشته های وی از خاطرات جنگ را شامل می شود به چاپ رسانده است. وی هم اکنون در دفتر هنر و ادبیات مقاومت حوزه هنری مشغول به فعالیت است.
••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••

در گلستان شهدا ، مزار شهدای زن زیادی دیده بودم. اما مزار میترا (زینب) را قبل از مطالعه کتاب راز درخت کاج زیارت نکرده بودم. یادمه در اردوی جامعه اسلامی دانشگاه به تهران، راز درخت کاج را بهمون هدیه دادن. چند سال گوشه کتابخونه بود تا اینکه بالاخره خوندمش ، بعد از اتمامش رفتم گلستان دنبال مزار زینب و بعد از کلی گشتن و پرس و جو پیداش کردم. حس می‌کردم خیلی بهش نزدیکم و دوستش داشتم. چند سال گذشت و هربار می‌رفتم گلستان سری بهش میزدم. تا اینکه با این کتاب آشنا شدم، اولش فکر می‌کردم تکراریه و قرار نیست چیز جدیدی بهم اضافه کنه، اما با تعریف دوستام و مقدمه نویسنده مبنی بر تکمیل مطالب نسبت به کتاب راز درخت کاج، شروع به خواندن کردم و انصافا کتابی به مراتب مفصل تر از کتاب راز درخت کاج بود.

از این‌همه خودسازی و مراقبه زینب در عین حال که لذت میبردم، حسرت هم میخوردم و برام عجیب بود که در چنین سن کمی چطور میشه به این درچه از طهارت نفس رسید؟ اونم در شاهین شهر و در اوج فتنه انگیزی،منافقان. از کور دلی و خصم منافقان احساس خشم و انزجار می‌کردم. بارها خودم را در شب اول سال تحویل جای خانواده و مادر زینب گذاشتم و از دردشان در آن شب طولانی ، به خود لرزیدم.

صد پسر در خون بغلتدد ..... گم نگردد دختری 😭

الان هربار که به گلستان سر میزنم بعید است که سر مزار زینب نروم و فاتحه نخوانم. مطمئنم مرا می بیند. الان با معرفت بیشتری برایش فاتحه می‌خوانم و می‌خواهم که کم‌کم کند. آرزویم این بود که برای آشنایی با تک تک شهدا کتاب هایی نوشته می‌شد تا بدانیم برای دفاع از این سرزمین چه خون ها که بر زمین ریخته نشد و چه جوانانی که ایثار و از خود گذشتگی نکردند....

به تعبیر رهبر معظم انقلاب :

شهادت بدین معنا است که یک انسان برترین و محبوبترین سرمایه‌ی دنیوی خویش را نثار آرمانی سازد که معتقد است زنده ماندن و بارور شدن آن، به سود بشریت است.اگر این شهادتها نبود، اگر این فداکاری‌ها نبود، این نظام باقی نمیماند؛ این نهال نظام ، مورد تهاجم طوفانهای سخت بود. ۱۳۹۵/۰۹/۱۵


● در چالش مرور نویسی فراکتاب به مرور کتاب من میترا نیستم، روایت زندگی شهید زینب کمایی پرداختم.



























































































چالش مرورنویسی فراکتابفراکتابشهید زینب کماییکتاب من میترا نیستم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید